مقاله پژوهشی
علی صیادانی؛ یزدان حیدرپور مرند
چکیده
ساختارهای گفتمان مدار با یک تعبیر کلی متشکل از عناصر و نشانههای معنایی است. این نشانههای معنایی با مجموعۀ تلفیقی از کنشهای رفتاری و وجوه تعاملی مفهوم خود را بازمییابند. چنین بستری مفهوم ترکیببندی چندوجهی را در جریانهای گفتمانی نشان میدهد که بهصورت ابتکاری توسط گونترکرس مطرح گردید. کرس واکاوی دقیق جریانهای گفتمانی ...
بیشتر
ساختارهای گفتمان مدار با یک تعبیر کلی متشکل از عناصر و نشانههای معنایی است. این نشانههای معنایی با مجموعۀ تلفیقی از کنشهای رفتاری و وجوه تعاملی مفهوم خود را بازمییابند. چنین بستری مفهوم ترکیببندی چندوجهی را در جریانهای گفتمانی نشان میدهد که بهصورت ابتکاری توسط گونترکرس مطرح گردید. کرس واکاوی دقیق جریانهای گفتمانی را منوط به بررسی ویژۀ سه عنصر فرانقشی (بازنمودی، تعاملی و ترکیبی) میداند. به باور او در فرانقش بازنمودی گفته پرداز عناصر روایی از الگوهای مادی، ذهنی و رفتاری را مدنظر قرار میدهد. وجوه تعاملی از قالبهای کارکردی سخن سویۀ دیگری از تحلیل جریان ارتباطی را نمایان میکند. نمود ترکیبی، حالت تلفیقی عناصر روایی را با وجوه تعاملی فراهم میکند. در پژوهش حاضر پژوهشگران با مدنظر قرار دادن رویکرد توصیفی- تحلیلی درصدد تلفیق تطبیقی عناصر فرانقشی در فضای گفتمانی میان عاملان کنش و متأثر از وجوه قدرت در ایدئولوژی آن عاملان در رمان حُجرة از أمل ناصر الفاران (2021) دارد. رمان حاضر به جهت شاکلۀ ارتباطی و فضای اجتماعی میان عاملان زبانی قابلیت تطبیق و بررسی بر اساس عناصر فرانقشی بازنمودی، تعاملی و ترکیبی کرس را دارد. با ارزیابی عناصر مزبور از محتوای گفتمانی رمان حُجرة چنین برداشت میشود که تعاملات فردی در چارچوب روایی گفتمان مطابق با فرایندهای رفتاری و احساسی در قالب گروههای کارکردی سخن نمایان میشود و ارائه اطلاعات نشانگر حاکمیت وجوه تعاملی از انواع مختلف (پرسشی، قضاوتی، پیشنهادی و ...) در مجموعۀ رفتارهای عاملان زبان است.
مقاله پژوهشی
رسول بلاوی؛ فاطمه نعمتی؛ صادق البوغبیش
چکیده
مردم عرب خطّۀ خوزستان فرهنگ و تفکّرات خود را علاوه بر جامعۀ عرب از بقیۀ اقوام همجوار کسب کردهاند، این داد و ستد دوجانبه موجب ایجاد گنجینه زبانی و فرهنگی پرباری شده است. پژوهش و بررسی در زبان و فرهنگ این مردمان به ویژه ضربالمثلها میتواند دریچهای برای تبیین بسیاری از موضوعات مرتبط با زنان عرب ایران باشد. این زنان در نقش مادر، ...
بیشتر
مردم عرب خطّۀ خوزستان فرهنگ و تفکّرات خود را علاوه بر جامعۀ عرب از بقیۀ اقوام همجوار کسب کردهاند، این داد و ستد دوجانبه موجب ایجاد گنجینه زبانی و فرهنگی پرباری شده است. پژوهش و بررسی در زبان و فرهنگ این مردمان به ویژه ضربالمثلها میتواند دریچهای برای تبیین بسیاری از موضوعات مرتبط با زنان عرب ایران باشد. این زنان در نقش مادر، همسر، خواهر و دختر، در بسیاری از ضربالمثلها جایگاه والایی داشته و از آنها به نیکی یاد میشود. البته در پارهای از ضربالمثلها نیز، عنصر زن متهّم به شیطنت، سادگی، ضعف، حیلهگری و نیرنگ شده است که در رفتار با آنها جانب احتیاط را باید در نظر گرفت. این پژوهش با هدف تحلیل انتقادی گفتمان بازتابیافته درباره زنان در ضربالمثلهای عربی خوزستان و با بهرهگیری از نظریۀ فرکلاف به شیوۀ میدانی - تحلیلی نگاشته شده است. یافتههای پژوهش نشان میدهد که جامعه عرب خوزستان به سان دیگر ملتها و اقوام با استفاده از ضربالمثلها به بازتولید روابط بین عناصر مختلف نظام اجتماعی مانند خانواده، تبار، ازدواج، قدرت میپردازد و زن را به اشکال متعدّدی همچون زن مثبت، منفی، توأمان مثبت و منفی ترسیم میکند. در این گفتمان، قدرت، از آنِ مرد است، و گاهی زنی را به زنی دیگر با توجه به نقش و جایگاه اجتماعی وی برتری میدهند. الگوی غالب در گفتمان ضربالمثلها اینست که به زن در نقش مادر و خواهر نگاه مثبتی وجود دارد اما در ضربالمثلهای مبتنی بر نظام خویشاوندی و روابط قبیلهای، تبعیض و نابرابری جنسیتی به طرز قابل توجهی نمود مییابد.
مقاله پژوهشی
بهمن اقازاده؛ عبدالاحد غیبی؛ مهین حاجی زاده؛ حسن اسماعیل زاده
چکیده
نشانهشناسی ادبی به عنوان یکی از شیوههای نقد ادبی به بررسی ساختار دلالتی آثار ادبی میپردازد و با تحلیل جهان درون متن، نقش نشانههای زبانی در ساخت و تولید معنای اثر ادبی را بیان میکند. نظریۀ نشانهشناسی پیرس از روشهای نقدی مناسب برای تحلیل آثار منظوم است که نشانه را به سه بخش بازنمون، موضوع و تفسیر تقسیم میکند. در این نظریه ...
بیشتر
نشانهشناسی ادبی به عنوان یکی از شیوههای نقد ادبی به بررسی ساختار دلالتی آثار ادبی میپردازد و با تحلیل جهان درون متن، نقش نشانههای زبانی در ساخت و تولید معنای اثر ادبی را بیان میکند. نظریۀ نشانهشناسی پیرس از روشهای نقدی مناسب برای تحلیل آثار منظوم است که نشانه را به سه بخش بازنمون، موضوع و تفسیر تقسیم میکند. در این نظریه مفهوم نشانه و شکل نهایی آن از ارتباط این سه جزء با هم تشکیل میشود. در شعر معاصر، شاعر به کمک نشانههای زبانی مضمونهای شعریاش را خلق میکند و به شکلی کنایی و غیرصریح اغراض شعری خود را بیان میدارد. محمد آدم شاعر مصری از شاعران نوگرایی است که مفهوم مرگ در اشعارش بازتاب وسیعی دارد و نشانهها در خلق مضمونهای شعریاش در مورد مرگ نقش مهمی ایفا میکند. مقاله حاضر میکوشد با تأکید بر نظریۀ نشانهشناسی پیرس و همچنین استفاده از مبانی نشانهشناسی رمزگانها، نشانههای مربوط به مفهوم مرگ را در اشعار محمد آدم تحلیل کند و وجوه پنهان متن شعر او را آشکار سازد. دادههای پژوهش حاکی از آن است که آدم از طریق بازنمون و تصاویر شعری و حالات مرئی همچون تصویر سقوط سنگها و عنکبوتهای بزرگ و ... روساخت متن خود را میسازد و به کمک موضوع و با ذکر جزئیات، برخی ویژگیهای مرگ نظیر ترسناک بودن و ناشناخته بودن آن، مفهوم نشانههای مربوط به مرگ را گسترش میدهد و در پایان با کمک تفسیر، مفهوم نشانه را تکمیل میکند و نگرش کلی خود نسبت به مقولۀ مرگ و زندگی را بیان میکند.
مقاله پژوهشی
زهره بهروزی؛ علی خضری؛ رسول بلاوی؛ محمد جواد پورعابد(حصاوی)
چکیده
الاستعارة المفهومیّة تقنیة لغویة حدیثة فی اللغة المعرفیّة حیث یقوم علی العلاقة بین اللّغة والإدراک وتخلق العدید من الصّور للمفاهیم الانتزاعیّة. لایکوف وجونسون حدّدا أنماط الاستعارة المفهومیّة من خلال کتابهما (الاستعارات الّتی نحیا بها) وفتحا باباً جدیداً فی البحوث اللّغویّة؛ لأنّ علم اللّغة المعرفیة یرکّز علی دراسة الاستعارة ...
بیشتر
الاستعارة المفهومیّة تقنیة لغویة حدیثة فی اللغة المعرفیّة حیث یقوم علی العلاقة بین اللّغة والإدراک وتخلق العدید من الصّور للمفاهیم الانتزاعیّة. لایکوف وجونسون حدّدا أنماط الاستعارة المفهومیّة من خلال کتابهما (الاستعارات الّتی نحیا بها) وفتحا باباً جدیداً فی البحوث اللّغویّة؛ لأنّ علم اللّغة المعرفیة یرکّز علی دراسة الاستعارة ونشأتها بناءً علی الثقافة والأفکار، رغم أنّ علم البلاغة یتناول الاستعارة بالمعالجة من جهة قوة الشاعر ومخیلته. تقنیّة الاستعارة المفهومیّة أو الإدراکیّة تحظی بدور هام فی الدّراسات اللّغویّة لأنّها تُعتبر عملیّة ذهنیّة قبل أن تکون لغویّة. اعتماداً علی هذه التقنیّة، الکتاب والشعراء یستطیعون التجسید وتصویر المفاهیم المجرّدة الانتزاعیّة بشکل أحسن، کما رأینا الاستعارة المفهومیّة میزة لغویّة عند فلیحة حسن فی دیوانها (یا أمّی)؛ بما أنّ فکرة الشاعرة فی هذا الدیوان تتمحور حول المفاهیم الإنسانیّة، والمفاهیم الاجتماعیّة، وتوظیف الاستعارة فی خدمة تعمیق المعانی والتعبیر عن مفاهیم الحرب، والفراق، والأحاسیس والعواطف، والکارثة، والروح، والزمن، والحبّ. فهذا لفت انتباهنا واعتماداً علی المنهج الوصفی التحلیلی، قمنا بدراسة الاستعارات المفهومیّة المستخدمة وتوظیفها فی دیوان (یا أمی). فقد توصلت الدّراسة إلی أنّ الشاعرة قد استفادت من الاستعارات المفهومیّة علی ثلاثة أنماطها: الاستعارة البنیویّة، والأنطولوجیّة، والاتّجاهیّة، وإنّها لم تکتف بإطار محدّد للتعبیر عن الأحاسیس، بل معتمدة علی الإبداع وخلق الاستعارات الجدیدة تعرب عن أفکارها خاصّة أحاسیسها بأنماط وتعابیر متنوّعة، وتعطی تصویراً واضحاً عمّا یؤذیها أو یفرحها؛ لتأثیر الجنس والروح اللطیفة لفلیحة حسن رأینا أنّ الشاعرة قد اعتمدت علی عناصر الطبیعة فی حقل المبدأ حینما تظهر الأحساسیس المّرة والحلوة، والروح، والنفس فی حقل المقصد.
مقاله پژوهشی
سعید بهمن آبادی؛ شهریار نیازی؛ امینه سلیمانی
چکیده
گفتمانی گرایس تفسیر صریحی از توانایی گوینده ارائه می دهد مبنی بر اینکه بیشتر از آنچه می گوید، بیان کند؛ در اغلب گفتگوها، معنای تخاطبی، بیشتر از معنای حرفی کلام گوینده را اقتضا میکند بدین گونه که گوینده در کلام خود، به مهارت های زبانی در بیان غرض اتکا کرده از طریق شگردهایی که از آنها در کلام خود استفاده می کند. الزام گفتمانی در صدد ...
بیشتر
گفتمانی گرایس تفسیر صریحی از توانایی گوینده ارائه می دهد مبنی بر اینکه بیشتر از آنچه می گوید، بیان کند؛ در اغلب گفتگوها، معنای تخاطبی، بیشتر از معنای حرفی کلام گوینده را اقتضا میکند بدین گونه که گوینده در کلام خود، به مهارت های زبانی در بیان غرض اتکا کرده از طریق شگردهایی که از آنها در کلام خود استفاده می کند. الزام گفتمانی در صدد این است که رمز زبانی و ماورای کلام را کشف کند تا به غرض گوینده از کلام دست یابد. بر روش توصیفی- تحلیلی اتکا کرده ایم که برای این پژوهش علمی مناسب است و به ما این امکان را می دهد که حقایق را آشکار و توصیف و تحلیل و تفسیر کنیم. لذا در همین راستا، در بخش نظری، به مفهوم الزام گفتمانی و اصل همکاری و شروط آن پرداخته ایم و در بخش تطبیقی این نظریه بر روی آیاتی از سوره مبارکه انسان پیاده سازی کردیم. نتایجی که این پژوهش بدان دست یافت، این است که طی تحلیل آیات سوره مبارکه انسان مشخص گردید که این آیات معنای حرفی دارند که در امر، نهی، وابلاغ خبر بارز است و معنای گفتمانی نیز دارند که در نصیحت کردن، وعده و هشدار دادن، توبیخ و تشویق کردن و چالش کشیدن مخاطب نمایان است.
مقاله پژوهشی
امیر فرهنگ دوست؛ عبدالاحد غیبی؛ مهین حاجی زاده
چکیده
بحث از من و مواجههاش با دیگری یا «جز من» از کهنترین و بنیادیترین موضوعات علوم شناختی بالأخص فلسفه است. این موضوع در فلسفۀ جدید بهشکل ویژهای مطمح-نظر نظریهپردازان قرار گرفته است. در این میان، «مارتین هایدگر» با شیوۀ پدیدارشناسانی هرمنوتیک خود، جزئیات جدید و عمیقی از آن را به منصۀ ظهور رسانده است. گرچه زبان و ...
بیشتر
بحث از من و مواجههاش با دیگری یا «جز من» از کهنترین و بنیادیترین موضوعات علوم شناختی بالأخص فلسفه است. این موضوع در فلسفۀ جدید بهشکل ویژهای مطمح-نظر نظریهپردازان قرار گرفته است. در این میان، «مارتین هایدگر» با شیوۀ پدیدارشناسانی هرمنوتیک خود، جزئیات جدید و عمیقی از آن را به منصۀ ظهور رسانده است. گرچه زبان و واژگان برساخته و پرپیچوخم او دریافت آراءش را در سختترین حالت خود قرار داده، اما در قرائت فیلسوفان بعد از او جزئیات عالمگیری از آن در ذیل وجود، موجود و نسبتش با خود، دیگری و جهان آشکار شده است. این پژوهش درصدد است تا با بهره جستن از اندیشه و روشمندی این فیسوف آلمانی، نسبتهای «دازاین» یا همان هستنده را با دیگری در رمان «أقودُک إلی غیری» از «عائشة أرناؤوط»، شاعر و نویسندۀ سوری-آلبانیایی بکاود. نتایج برآمده از شیوۀ توصیفی تحلیلی این جستار حکایت از آن دارد که أرناؤوط طرح داستانیاش را بیتوجه به نگرۀ هایدگر درنینداخته است؛ چه رمانش که موضوع من و دیگری از پیشانینوشت آن هویدا است در ذیل مؤلفههایی چون «همبودی»، «گفتمان تفسیری»، «دگرپروایی» و «پرتابشدگی» که مواجۀ دازاین و دیگری را ساختمند کرده، قابل تطبیق است؛ مقولاتی که در ارتباطِ «مریم» -قهرمان داستان- با شخصیتهای اصلی و فرعی رمان بهنحو پرنمودی تعقیب میشود.
مقاله پژوهشی
مهدی برزگر؛ حسن مجیدی؛ حجت اله فسنقری؛ مصطفی مهدوی آرا
چکیده
"ساختگرایی تکوینی" یعنی اثر ادبی محصول ساختار ذهنی افرادی است که نویسنده به آنها تعلق دارد؛ براین اساس میان ساختار محیط اجتماعی و ساختار آثار ادبی همخوانی وجود دارد. وظیفه منتقد اجتماعی کشف رابطة جهان اثر با ساختارهای ذهنی طبقات اجتماعی به منظور فهم بهتر آثار ادبی است. اباظه یکی از نویسندگان متعهد مصر است که هنر داستاننویسی ...
بیشتر
"ساختگرایی تکوینی" یعنی اثر ادبی محصول ساختار ذهنی افرادی است که نویسنده به آنها تعلق دارد؛ براین اساس میان ساختار محیط اجتماعی و ساختار آثار ادبی همخوانی وجود دارد. وظیفه منتقد اجتماعی کشف رابطة جهان اثر با ساختارهای ذهنی طبقات اجتماعی به منظور فهم بهتر آثار ادبی است. اباظه یکی از نویسندگان متعهد مصر است که هنر داستاننویسی را در خدمت پیشرفت جامعه قرار داد. نویسنده در رمان «ثُمَّ تَشرَقُ الشَّمس» از هنر شخصیتپردازی در جهت ارتقای سطح آگاهی طبقاتی و انسجامبخشی به آرمانها، اندیشه و افکار جامعه بهره میبرد. این پژوهش توصیفی- تحلیلی است و در پرتو نظریة ساختگرایی گلدمن کوشیدهاست میزان موفقیت اباظه را در خلق رمان به عنوان ساختار معنادار و انسجامبخشی به جهاننگری طبقات اجتماعی جامعة مصر تبیین نماید. ساختارهای معنادار درون متن، درونمایههای تکرار شوندة اجتماعی و نوع دیدگاه طبقاتی نویسنده از مقولة جهاننگری پنهان در اثر ادبی است که نویسنده با هنر شخصیتپردازی و با استفاده از خصوصیات ظاهری، گفتاری، لحن و زبان شخصیتها آن را عیان میسازد. نتایج نشان میدهد که نویسنده با استفاده از هنر داستاننویسی تصویری از واقعیتها، اندیشهها و ارزشهای جامعه ترسیم میکند و در دنیای خیالیِ رمان، بدانها انسجام میبخشد. تنوع آوایی و انعکاس صداهای گوناگون از زبان شخصیتهای اصلی و فرعی و تناظر میان پیرنگ و شخصیتهای داستانی با ساختارهای محیطی جلوة هنری اثر ادبی است که جهاننگری و آگاهی طبقاتی جامعة مصر را ترسیم مینماید.
مقاله پژوهشی
احمد پاشازانوس؛ فریده ناطق خوشنودروحی؛ عبدالعلی آل بویه
چکیده
بررسی اختلافات نحوی درمیان دانشمندان علم نحو از دیرباز جایگاه ویژهای داشته-وبراساس آن مکاتب ومذاهب مختلف نحوی به وجود آمده و نحویان را به رقابت علمی با یکدیگر واداشتهاست، یکی از پیشوایان علم عربی که در پژوهشهای نحوی و تحول و پیشرفت و احیای این علم سهم بسزایی داشته، جمال الدینبنهشام انصاری (761م) است، آثار او سرشار ازنقد ...
بیشتر
بررسی اختلافات نحوی درمیان دانشمندان علم نحو از دیرباز جایگاه ویژهای داشته-وبراساس آن مکاتب ومذاهب مختلف نحوی به وجود آمده و نحویان را به رقابت علمی با یکدیگر واداشتهاست، یکی از پیشوایان علم عربی که در پژوهشهای نحوی و تحول و پیشرفت و احیای این علم سهم بسزایی داشته، جمال الدینبنهشام انصاری (761م) است، آثار او سرشار ازنقد نحوی نسبت به آرای نحویان بزرگ ازجمله ابن عصفور اشبیلی(669ه.ق) است، این پژوهش که به شیوه توصیفی-تحلیلی نگاشته شده، به بررسی مخالفتهای ابنهشام درکتاب «مغنیاللبیب» نسبت به آرای نحوی ابن عصفور در کتاب «المقرّب ومعه مثل المقرب»با تکیه بر شواهد قرآنی میپردازد،از مهمترین دستاوردهای-این جستارآن استکه ابن هشام دراکثراوقات مخالف نظرات ابن عصفوردرمسائل نحوی است وگاهی اورابه عدم ملاحظه اسلوب قرآن کریم متهم کرده است ومهمترین اختلافات آنهادر تعلیق افعال قلوب وحذف یکی از دو مفعول آنها اختصارا و اعراب مخصوص درجمله مدح وذم وحذف حرف عطف ومعطوف علیه وتقدیرگرفتن بازگشت ضمیر درباب عطف ومعمول خبر(کان) جلوه گر می شود.
کلمات کلیدی: ابن هشام، ابن عصفور، مغنی اللبیب، المقرب و معه مثل المقرب، شواهد قرآنی.
مقاله پژوهشی
مسعود سلمانی حقیقی؛ عباس گنجعلی؛ سید مهدی نوری کیذقانی
چکیده
نقد روانکاوی یکی از رویکردهای نقد ادبی است. در این نوع نقد، شرایط و اوضاع و احوال فرد از جمله اضطرابات و آشفتگیهای درونی و ذهنی او مورد بررسی قرار میگیرد. یکی از اضطرابات وجودی انسان، تنهایی است. متون ادبی به خصوص رمان دارای شخصیتهایی است که میتوان نمود اضطراب تنهایی را در آنها مورد واکاوی قرار داد. نظریات گوناگونی پیرامون نقد ...
بیشتر
نقد روانکاوی یکی از رویکردهای نقد ادبی است. در این نوع نقد، شرایط و اوضاع و احوال فرد از جمله اضطرابات و آشفتگیهای درونی و ذهنی او مورد بررسی قرار میگیرد. یکی از اضطرابات وجودی انسان، تنهایی است. متون ادبی به خصوص رمان دارای شخصیتهایی است که میتوان نمود اضطراب تنهایی را در آنها مورد واکاوی قرار داد. نظریات گوناگونی پیرامون نقد روانکاوی وجود دارد که یکی از آنها نظریۀ روانپویه درمانی اروین یالوم است که در آن به مضامینی چون مرگ، تنهایی، آزادی و پوچی اشاره شده است. هدف از این جستار بررسی و تبیین توصیفی- تحلیلی تنهاییهای سهگانۀ درون فردی، بین فردی و اگزیستانسیال و شگردهای درمان آن در رمان «زهراللّیمون وقصص أخری» از علاء الدیب در پرتو نظریۀ یالوم است تا از این طریق لایههای معنایی و محتوایی نهفته در متن برای مخاطب نمایان گردد. نتایج پژوهش نشان میدهد تنهاییهای سهگانۀ حاکم بر شخصیتهای داستان و مضامین آن در شیوۀ روایی و ساختار داستان نیز نمود یافته است. به گونهای که نویسنده در بخشهای مختلف از شگرد تکگویی و زوایۀ دید متناسب با مضمون بهره جسته است. همچنین از میان تکنیکهای تعیین شده از سوی یالوم، تکنیکهایی نظیر پذیرش کارکرد یاد خدا، عشقورزی به وطن، مهرورزی به دیگران و ارتباط با آنها، همانندسازی و خیالپردازی به عنوان راهکارهای تسکین تنهایی در این رمان مشاهده گردید.
کلمات کلیدی: نقد روانکاوی، تنهایی، رمان، زهر اللّیمون وقصص أخری، یالوم.
مقاله پژوهشی
مریم بخشی؛ قادر احمدی
چکیده
هوش عاطفی و پرداختن به آن، یکی از محوریترین و در عین حال پیچیدهترین روش رسیدن به عمق معانی در نوشتار ادبی است. گلمن روانشناس معاصر آمریکایی، از جمله صاحب نظرانی است که دیدگاهی دقیق وجامع نسبت به هوش عاطفی دارد؛ با رویکرد وی میتوان به شناخت کاملی از خلق یک نوشتار ادبی از جهت روانشناسانه دست یافت به طوری که منجر به درک صحیح معنای ...
بیشتر
هوش عاطفی و پرداختن به آن، یکی از محوریترین و در عین حال پیچیدهترین روش رسیدن به عمق معانی در نوشتار ادبی است. گلمن روانشناس معاصر آمریکایی، از جمله صاحب نظرانی است که دیدگاهی دقیق وجامع نسبت به هوش عاطفی دارد؛ با رویکرد وی میتوان به شناخت کاملی از خلق یک نوشتار ادبی از جهت روانشناسانه دست یافت به طوری که منجر به درک صحیح معنای نهفته در یک متن میشود. در نظریه وی، هوش عاطفی دارای چهار مؤلفه خودآگاهی، خود کنترلی، هوشیاری اجتماعی یا تواناییهای همدلی وخودانگیزی است. در نوشتار حاضر با روش توصیفی – تحلیلی به واکاوی ابعاد هوش عاطفی دانیل گلمن در این قصیده پرداخته شده، تا توأم با دریافت معانی ثانویه، به درکی درست از روحیات شاعر نسبت به معشوق دست یابد. قصیده «بلقیس»، آیینه تمام نمای اندیشهها، و احساسات شاعر نسبت به همسرش است و شخصیت بلقیس در این سروده نقش برجستهای ایفا میکند و از طرف دیگر، این شعر را در دفاع از جامعه زنان سروده است، نتایج پژوهش حاکی از آن است که قصیده حاضر با تمام ابعاد هوش عاطفی گلمن تطابق دارد. بُعد خودآگاهی پربسامدترین عناصر به کار گرفته شده در این شعر بوده و شاعر ضمن خود آگاهی از عواطف خود و تاثیرات آنها، نسبت به حالت فیزیولوژیکی و روانی بلقیس نیز شناخت کامل دارد. شاعر ضمن آگاهی از عواطف خود و همسرش، خود را مدیریت کرده و انگیزه درونیاش را مقاومت و انتقام خون بلقیس معرفی می-کند و حس همدلی اجتماعی خود را نسبت به مردمان سرزمینش اعلام میدارد.
مقاله پژوهشی
ولی الله حسومی
چکیده
هدف نوشتار حاضر تحلیل شبکه معنایی زمان ماضی در قرآن است. کاربرد این زمان در قرآن گاهی در ارتباط با مفاهیمی است که بر اساس قراین عقلی، نقلی و عرفی محل تأمل است، لذا انجام این تحقیق ضروری است. بدین منظور، با تکیه بر نظریات حوزه معناشناسی شناختی در زمینه طرح واره، استعاره و مجاز مفهومی و با روش توصیفی- تحلیلی این کیفیت کاربرد تبیین میشود. ...
بیشتر
هدف نوشتار حاضر تحلیل شبکه معنایی زمان ماضی در قرآن است. کاربرد این زمان در قرآن گاهی در ارتباط با مفاهیمی است که بر اساس قراین عقلی، نقلی و عرفی محل تأمل است، لذا انجام این تحقیق ضروری است. بدین منظور، با تکیه بر نظریات حوزه معناشناسی شناختی در زمینه طرح واره، استعاره و مجاز مفهومی و با روش توصیفی- تحلیلی این کیفیت کاربرد تبیین میشود. یافتهها نشان میدهد زمان ماضی در قرآن گاهی با تغییر در طرحواره پیش-نمونهای و حذف عنصر زمان، مفاهیم فرازمانی را منتقل میکند و به صورت استعاری، به حوزههای مفهومی تازه وارد شده و مفاهیمی مثل قطعیت، عدم امکان تحقق، احتمال و دوری از واقعیت را کدگذاری میکند. همچنین از طریق برجستهسازی مؤلفههای پنهان در طرحواره سرنمونهای، مفاهیمی مثل تقدم، سرعت و ... را به صورت مجازی منتقل میکند.در نتیجه میتوان زمان ماضی در قرآن را مقولهای چندمعنا دانست که تحت تأثیر بافت، شبکهای از معانی را مفهوم سازی میکند.
مقاله پژوهشی
رحمان نوازنی؛ عزت ملا ابراهیمی
چکیده
در حوزۀ نشانهشناسی یکی از الگوهای خوانش متون ادبی که بر خواننده تمرکز دارد، الگوی خوانشی مایکل ریفاتر است که طبق آن خواننده به عنوان عنصری فعال در فرآیند خلق معنا با اتکا به دانش و تجارب خود، متن را به شیوهای خلاقانه تفسیر و به لایههای عمیقتر معنایی آن دست مییابد. طبق این نظریه، متن ادبی با خوانش اولیه توسط خوانشگر از حالت ...
بیشتر
در حوزۀ نشانهشناسی یکی از الگوهای خوانش متون ادبی که بر خواننده تمرکز دارد، الگوی خوانشی مایکل ریفاتر است که طبق آن خواننده به عنوان عنصری فعال در فرآیند خلق معنا با اتکا به دانش و تجارب خود، متن را به شیوهای خلاقانه تفسیر و به لایههای عمیقتر معنایی آن دست مییابد. طبق این نظریه، متن ادبی با خوانش اولیه توسط خوانشگر از حالت بالقوه به بالفعل تبدیل میشود و سپس خوانشگر در خوانش ثانویه به مجموعهای از امکانات معنایی دست مییابد و در نهایت به مفهوم اصلی شعر میرسد. پژوهش حاضر در تلاش است که با تکیه بر روش توصیفی- تحلیلی مؤلفههای نظریۀ ریفاتر را بر قصیدۀ 1701، اثر مرتضی التمیمی شاعر جوان، انقلابی و نوظهور عراقی تطبیق و به کشف انباشتها و منظومههای توصیفی آن بپردازد و با دریافت تداعی واژگان، ماتریس ساختاری یا خاستگاه اصلی اثر مذکور را برای خواننده بازگو کند. نتایج این پژوهش حاکی از آن است که هیپوگرام استخراج شده در قصیدۀ 1701 در نظامی نشانهشناسه از مفاهیمی مانند: ایجاد همدلی در واقعۀ ترور شهید سلیمانی، امیدبخشی و توصیف ویژگیهای شهدای مقاومت برخوردار است و ماتریس ساختاری قصیده نیز درصدد ترسیم و تبیین مکتب مقاومت است تا آیندگان نیز اهداف روشن مقاومت و شهدای راه مقاومت را به وضوح درک کنند.
مقاله پژوهشی
حمیدرضا مشایخی؛ آنه محمد سقلی؛ مهدی شاهرخ
چکیده
اصطلاح کهنالگو نزد یونگ به تمایلات ساختاری نهفتهای اطلاق میشود و گویای محتویات ناخودآگاه جمعی است که در طول سالیان متمادی از طریق تراکم تجربیات روانی در ضمیر ناخودآگاه بشر تکوین یافته است و برای روان شخصیتی هر انسان، کهنالگوهای بسیاری از جمله: نقاب، سایه، آنیما، آنیموس و خود تعریف نموده است که از میان آنها سایه به عنوان ریشهدارترین ...
بیشتر
اصطلاح کهنالگو نزد یونگ به تمایلات ساختاری نهفتهای اطلاق میشود و گویای محتویات ناخودآگاه جمعی است که در طول سالیان متمادی از طریق تراکم تجربیات روانی در ضمیر ناخودآگاه بشر تکوین یافته است و برای روان شخصیتی هر انسان، کهنالگوهای بسیاری از جمله: نقاب، سایه، آنیما، آنیموس و خود تعریف نموده است که از میان آنها سایه به عنوان ریشهدارترین کهنالگو، نقش بهسزایی در بهسازی شخصیت ایفا میکند و عموماً به افکار پلید و غرایز حیوانی فرد اطلاق میشود که آن را از دیگران پنهان میکند. این کهنالگو از وجوه مشترک بسیاری از انسانها بهویژه شاعران به شمار میرود و در شعر، نمود عینیتری دارد، و بررسی آثار ادبی از دیدگاه یونگ موجب ظهور رویکردهای نقد کهنالگویی گردید و عرصهی جدیدی را در تحلیل و نقد متون ادبی، پیش چشم محققان گشود. در این جستار دیوان"ملامح من الوجه الامبیذوقلیسیّ"محمد عفیفی مطر؛ مطابق کهنالگوی سایهی یونگ و با روش تحلیل و نقد توصیفی در بوتهی نقد قرار میگیرد تا روشن شود این اشعار تا چه اندازه با این کهنالگو انطباق دارد. برایند پژوهش نشان میدهد که سایههای صاحبان قدرت و متملقان مقامپرست به صورت قساوت، خیانت و ... و سایههای مردم و جامعه به شکل انکار، انتقام و ... عینیت یافته است و بیشتر جنبههای منفی این کهنالگو در اشعار این شاعر، خودنمایی میکند و برای چگونگی گذر از تبعات منفی این کهنالگو، راه حل عملی ارائه نمیشود؛ بلکه بیشتر در حد بیان موضوع، بسنده شده است.
مقاله پژوهشی
راضیه صدری خانلو؛ علیرضا شیخی؛ عبدالعلی آل بویه لنگرودی؛ مصطفی پارسایی پور
چکیده
خوانشهای نوین رویکرد نواندیشانه باختین، بواسطه بازنمایی لایههای هماقناعگر در فضای تکثر و ناهمگنی چندآوای رمان، الهامبخش نظریه "گفتگومندی" بود. گفتگومندی، مبتنی بر مولفههای: کارناوال، گروتسک، هتروگلوسیا، پولیفونی وکرونوتوپ و کاربست مفاهیم زیرشاخهای بسیار، منادی چندآوایی و کثرتگرایی مطلقستیزی است که ساحتهای ...
بیشتر
خوانشهای نوین رویکرد نواندیشانه باختین، بواسطه بازنمایی لایههای هماقناعگر در فضای تکثر و ناهمگنی چندآوای رمان، الهامبخش نظریه "گفتگومندی" بود. گفتگومندی، مبتنی بر مولفههای: کارناوال، گروتسک، هتروگلوسیا، پولیفونی وکرونوتوپ و کاربست مفاهیم زیرشاخهای بسیار، منادی چندآوایی و کثرتگرایی مطلقستیزی است که ساحتهای اقتدارگری استکباری را برنمیتابد. کرونوتوپ بواسطه درآمیختگیهای زمانیمکانی و ایجاد قیاسهایی میان زمان و مکانهای شخصیتهای جهانمتن و نیز تطبیق مقایسهای آن بر احوالات مخاطب برونمتنی، زمینهساز نفی تکسویگی مطلق و خلق جهانی دیالکتیکی بلکه گفتگومند در رمان است و طبق تقسیمبندی باختینی در قالب زیرشاخههایی چون " دیدار"، "جاده"، "آستانه" و" سالن" بررسی میگردد. "محمد برادة" نویسنده مراکشی، به-دنبال آشنایی با رویکرد روایتشناختی باختینی، در نوآفریدههای رواییاش دست-بهکار بهرهگیری از تمهیدات ویژه کرونوتوپ و نمونهسازیهای خلاقه شد. نگارندگان بمنظور بررسی تطبیقی مقولات کرونوتوپیک، با روش تحلیلمحتوا به شیوه توصیفی-تحلیلی، خلق انواع پیوستارهای زمانیمکانی در رمان "حیوات متجاورة" را زمینه آشنایی با چگونگی ترویج مفاهیم گفتگویی همچون کثرت-افزایی و نافرجامینگی در جهانمتن کردهاند. براده با کاربست گونههای کرونوتوپی، بر جریان بنیانهای مفهومی کرونوتوپی همچون احتمال، تصادف، تقاطع، تنش عواطف و ارزشها و.. در حیوات تاکید کرده، مقولاتی گفتگویی چون نفی جهان تکگزینهای، امکانمندی همآیی و قیاسپذیری بیچونوچرای سرنوشتهای متباین، و مصاحبت چهارچوبگریز را ترویج مینماید و سرریز آگاهی در دوگانی کرونوتوپ نویسنده/کرونوتوپ خواننده را به گفتاوردی شناختآفرین پیرامون نسبیت و چندوجهیبودگی حقیقت احوالات انسانی منتهی میسازد.
مقاله پژوهشی
اسرا ء مهدی الدهان؛ سیدمحمد میرحسینی
چکیده
لقد ضمت اسالیب البیان العربی وسائل مهمة للصور الفنیة غیر المباشرة والتی تعتبر وسائل للتعبیر عن المعانی من خلال الدلالات المجازیة المتنوعة اذ ان الفکرة الواحدة یمکن ان یتم اداؤها باسالیب مختلفة وطرق اداء متعددة ذات تغییرات مختلفة قد تتضمن الزیادة والنقصان فی المعانی وبناء الالفاظ، فعندما تتغیر الطریقة التی تبنى بها الالفاظ ...
بیشتر
لقد ضمت اسالیب البیان العربی وسائل مهمة للصور الفنیة غیر المباشرة والتی تعتبر وسائل للتعبیر عن المعانی من خلال الدلالات المجازیة المتنوعة اذ ان الفکرة الواحدة یمکن ان یتم اداؤها باسالیب مختلفة وطرق اداء متعددة ذات تغییرات مختلفة قد تتضمن الزیادة والنقصان فی المعانی وبناء الالفاظ، فعندما تتغیر الطریقة التی تبنى بها الالفاظ فان المعانی المصورة تتغیر تبعا لذلک، وقد اعتمد شعراء الاسلام الکثیر من الاسالیب البیانیة الابداعیة لرسم صور فنیة رائعة ومنها اسالیب الاستعارة والتشبیه والکنایة، والتی تتصف بجمالها واعطائها الاثارة للنص الشعری وبعد الرؤیة التی تهدف الیها وتوصف بانها اکثر جمالا وعمقا من الاسالیب الحقیقیة، حیث تمتلک ایحاءات مؤثرة تجلب انتباه المتلقی وتهز مشاعره ووجدانه اذ انها تنبض باحاسیس المبدعین وافکارهم وانفعالاتهم.
وقد اعتمدنا فی هذا البحث على الطریقة التحلیلیة التوصیفیة فی دراسة الأسالیب البلاغیة فی الشعر الإسلامی حتى عام 41 هجری، وقد وصلنا إلى أن کل من الاقناع والبلاغة الشعریة یتمیزان بأنهما جوهریان فی علم الأدب واللغة، وأن استعمال الحجاج فی الشعر الإسلامی ظاهرة أدبیة هامة تظهر قدرة الشعراء الإسلامیین على استعمال الأدوات البلاغیة للتعبیر عن أفکارهم وإقناع المتلقی بوجهة نظرهم وأنهم استخدموها بشکل واسع فی شعرهم.
مقاله پژوهشی
یسرا شادمان؛ محمدرضا شیرخانی؛ سناء سالم جودة
چکیده
تعدّ الروایة من أکثر الأجناس الأدبیة تجسیداً للواقع، اذ توصف بأنها مرآة عاکسة للواقع، ویتبلور ذلک من منطلق علاقاتها بالمجتمع، لذا نجد فیها حضوراً للبعد الاجتماعی، السیاسی والتاریخى فضلاً عن تجسیدها الأبعاد النفسیة. استخدم الباحث فی بحثه عن السرد النفسی فی الروایة المذکورة المنهج الوصفی - التحلیلی ناتجاً بأنها تتطرَّق إلى الصراع ...
بیشتر
تعدّ الروایة من أکثر الأجناس الأدبیة تجسیداً للواقع، اذ توصف بأنها مرآة عاکسة للواقع، ویتبلور ذلک من منطلق علاقاتها بالمجتمع، لذا نجد فیها حضوراً للبعد الاجتماعی، السیاسی والتاریخى فضلاً عن تجسیدها الأبعاد النفسیة. استخدم الباحث فی بحثه عن السرد النفسی فی الروایة المذکورة المنهج الوصفی - التحلیلی ناتجاً بأنها تتطرَّق إلى الصراع النفسی فی مشاعر الإنسان مثل الحب، الندم، الظلم والحزن ، ویجسَّد الکاتب کل تلک المشاعر المتناقضة فی شخصیة بائع الکتب "محمود المرزوق". فیخرق التشظی الهویاتی مواضعات السرد التقلیدی بناءً على استرجاعات نابعة من ذاکرة "جمعیة الشراد" تسیر الروایة نحو المکاشفة التی بها یحاسب کل صوت سردی نفسه کاشفاً عن تضاداته الفکریة والذاتیة تجاه المجتمع والتاریخ. والشخصیّة الرئیسة فی الروایة یعنی المرزوق الکاتب مصاب أحیاناً بالذهول العقلی والهذیان خاصةً حینما یکثر فی استعمال المسکرات. وقد وظّف الروائی محمد رحیم المکان النفسی خاصةً المکان المفتوح لیکشف من خلالهما عن الطبیعة الفکریة والنفسیة لشخصیاته ولنفسه. أمّا فی الغالب استخدم "المکان عندى"؛ لأنّه یحبس نفسه فی خیالاته وأوهامه ولایدرک أحد ما یدور فی مکانه النفسی. فهو یتحدّث عن المدینة والمدینة عنده مخنوقة بالدم. وقد یلجأ إلى الأحلام الیقظة، لأنّ الواقع الّذی یعیشه ممل، لأنّه لا یستطیع من خلال التخیل أن یحقّق .یتمکن من تحقیقه کما یستخدم المونولوج الداخلی بسبب وحدته وبعده عن المجتمع.
مقاله پژوهشی
نرگس خسروی سوادجانی؛ رقیه رستم پور ملکی
چکیده
إن بعض المناهج المستخدمة لتحلیل النصوص الأدبیة ومعرفة خبایاها وأغوارها تتطرق إلی النص من داخله و بما أن النظرة المحایثة تفسر الأشیاء فی ذاتها فتقترب هذه المناهج بما فیها البنیویة والأسلوبیة والسیمیائیة والشعریة، من التحلیل المحایث عندما ترکز علی النص کبنیة لغویة مستقلة عن العوامل الخارجیة. تتمثل الشعریة عند تودوروف بأنها علم ...
بیشتر
إن بعض المناهج المستخدمة لتحلیل النصوص الأدبیة ومعرفة خبایاها وأغوارها تتطرق إلی النص من داخله و بما أن النظرة المحایثة تفسر الأشیاء فی ذاتها فتقترب هذه المناهج بما فیها البنیویة والأسلوبیة والسیمیائیة والشعریة، من التحلیل المحایث عندما ترکز علی النص کبنیة لغویة مستقلة عن العوامل الخارجیة. تتمثل الشعریة عند تودوروف بأنها علم یدرس تلک الخصائص المجردة التی تصنع فرادة الحدث الأدبی. فالشعریة تسعی إلی معرفة القوانین العامة التی تنظّم ولادة کل عمل، وتبحث عن هذه القوانین داخل الأدب ذاته. یعدّ تودوروف الشعریة اتجاهاً لتحلیل النص الأدبی وهی تتجلی فی المظهر الدلالی وسجلات الکلام والمظهر اللفظی والمظهر الترکیبی. تهدف هذه الدراسة إلی تسلیط الضوء علی قصیدة «قبر للأرض» للشاعر اللبنانی محمد علی شمس الدین (1942- 2022). یعتمد البحث علی المنهج الوصفی-التحلیلی مستعیناً بنظریة شعریة تودوروف المحایثة للتعرف إلی الخصائص الفنیة لهذه القصیدة. من أهم النتائج التی توصل إلیها البحث هی أن البناء القصصی لقصیدة «قبر للأرض» مما یوفر تحلیلها وفق نظریة شعریة تودوروف. و تبین أن الشاعر استخدم علی مستوی المظهر الدلالی العلاقات الغیابیة وعلی مستوی سجلات الکلام استعان بتوظیف إسناد الفعل إلی أنواع الفاعل بدرجات مختلفة من التجرید کما استخدم التکرار والتضاد والتدرج والخطاب المتعدّد القیم. وعلی مستوی المظهر اللفظی قام الشاعر بتوظیف الأسلوب المباشر وتغییر الزمن وتعلیقه. وعلی مستوی المظهر الترکیبی تُعدّ العلاقة بین الوحدات قصة إیدیولوجیة والعلاقات المکانیة بین العناصر هی سبب الانتظام.
مقاله پژوهشی
الهه ستاری؛ حسین شمس آبادی
چکیده
مفهوم «نیستی»، «فنا»، «هیچانگاری» از مفاهیم اصیل و بنیادین در عرفان و تصوف از گذشته بوده است و امروزه نیز در قالب مفاهیم و اشکال دیگر بروز یافته است. فنا و نیستی در عرفان عالیترین خصیصه یک انسان است که او را به درجات بزرگ و متعالی میرساند. در عرفان و فلسفه جدید این مقوله با وجود گسترش مباحث مادیگرایی و اومانیستی، همچنان با قوّت ...
بیشتر
مفهوم «نیستی»، «فنا»، «هیچانگاری» از مفاهیم اصیل و بنیادین در عرفان و تصوف از گذشته بوده است و امروزه نیز در قالب مفاهیم و اشکال دیگر بروز یافته است. فنا و نیستی در عرفان عالیترین خصیصه یک انسان است که او را به درجات بزرگ و متعالی میرساند. در عرفان و فلسفه جدید این مقوله با وجود گسترش مباحث مادیگرایی و اومانیستی، همچنان با قوّت در میان معنویتگرایان و نظریهپردازان عرفان و فلسفه مدرن کاربرد دارد. از جمله همین صاحبنظران مایستر اکهارت میباشد که در آثار مشهور خود همچون مکاشفات، مواعظ و غیره بر مقوله نیستی انسان توجه زیادی کرده است. او که یکی از تأثیرگذارترین شخصیتهای معنوی دوره معاصر است، در آراء و آثار خود بر مؤلفههایی چون ترک خودپسندی، فقر، انقطاع، وارستگی و غیره اشاره کرده است. این مقاله با توجه به اهمیت این بحث و چگونگی بازتاب بارقههایی از آن در متون شعری معاصر عربی، کوشیده است تا به تحلیل این مؤلفهها در شعر ودیع سعاده شاعر نوپرداز و برجسته لبنانی بپردازد. ودیع که از مشارب عرفانی، سورئالیستی و همچنین نهیلیستی و فلسفه دکارتی تغذیه میکند در شعر خود به مفهوم نیستی در سطح وسیعی بها داده است و این مقاله تلاش میکند، با تطبیق مؤلفههای نظریه اکهارت به رابطه شعر ودیع با مقوله نیستی اکهارت بپردازد. نتیجه تحقیق نشان میدهد که ودیع از نمودهای فنا همچون تواضع، نفی دانایی و ووارستگی بهره گرفته است و این نمودها را برای تجسم بهتر جهانبینی سورئالیستی، تبعید و پوچگرایی به کار برده است.
مقاله پژوهشی
زینه عرفت پور
چکیده
یوسف السباعی (1917-1978) یکی از داستان نویسان معاصر مصری است. او در داستانها و رمانهای خود، معضلات جامعۀ مصر را ترسیمکردهاست. از آنجا که السباعی در رمان أرض النفاق معضلات و مفاسد اخلاقی- اجتماعی جامعۀ خود را در ژانر فانتزی ازرهگذر یک قهرمان پروبلماتیک بهخوبی بهتصویرکشیدهاست؛ لذا بر آن شدیم که با روش توصیفی- تحلیلی، این ...
بیشتر
یوسف السباعی (1917-1978) یکی از داستان نویسان معاصر مصری است. او در داستانها و رمانهای خود، معضلات جامعۀ مصر را ترسیمکردهاست. از آنجا که السباعی در رمان أرض النفاق معضلات و مفاسد اخلاقی- اجتماعی جامعۀ خود را در ژانر فانتزی ازرهگذر یک قهرمان پروبلماتیک بهخوبی بهتصویرکشیدهاست؛ لذا بر آن شدیم که با روش توصیفی- تحلیلی، این قهرمان را براساس رویکرد جامعهشناختی لوسین گلدمن مورد واکاوی قراردهیم. نتیجۀ این پژوهش بیانگر ایناست که نویسنده خود بهعنوان یک شخصیت مسئلهمندی که در جامعۀ تباه خود برای احیای ارزشها و فضایل اخلاقی راهی نمییابد، از میان قشر متوسط جامعه، در بستری مشابه بستر جامعۀ خود، قهرمانی مثبت میآفریند که دچار نارضایتی درونی و اشتیاقِ عاطفی به-دستیابیِ مستقیم بهارزشهای کیفی فرافردی است؛ لذا مشکلات اجتماعی و راذیل اخلاقی بهویژه نفاق و ریاکاری را در طبقات مختلف جامعۀ ارزشباختۀ خود رصدمینماید و بهشکل تنزلیافتهای یعنی با مصرف اکسیرهای اخلاق با مسائل حل-نشدنی جامعه مقابله میکند، ولی با تمام تلاشهایش در جهت اصلاح این جامعۀ دچار شئوارگی، با شکست مواجه میشود و از جامعه طردمیشود؛ از اینرو ناچار-میشود بهشکل تنزلیافتهای، راهی غیر معمول برای این معضل بیابد و اکسیر اخلاق را در رود نیل میریزد تا آحاد افراد جامعه از آن بنوشند و از هرگونه نفاق و تزویر و دروغ و فریبکاری رهایییابند و مردم آسوده و راحت زندگیکنند.
مقاله پژوهشی
زینب قاسمی اصل؛ حسین الیاسی مفرد
چکیده
خانواده به عنوان اولین نهاد اجتماعی تحت تاثیر سیستم باورها و ارزشهای حاکم بر جامعه است. در تعاملات روزمره افراد، علاوه بر دانش زبانی، نحوه نگرش آنها به جهان پیرامون بر کلام آنها تاثیرگذار است؛ به شکلی که زبان را میتوان آینه فرهنگ و گفتمان گوینده دانست. پژوهش حاضر با هدف ترسیم وضعیت زنان در جامعه عمان به تحلیل مکالمات راوی-قهرمانان ...
بیشتر
خانواده به عنوان اولین نهاد اجتماعی تحت تاثیر سیستم باورها و ارزشهای حاکم بر جامعه است. در تعاملات روزمره افراد، علاوه بر دانش زبانی، نحوه نگرش آنها به جهان پیرامون بر کلام آنها تاثیرگذار است؛ به شکلی که زبان را میتوان آینه فرهنگ و گفتمان گوینده دانست. پژوهش حاضر با هدف ترسیم وضعیت زنان در جامعه عمان به تحلیل مکالمات راوی-قهرمانان رمان «سیندرلات مسقط» اثر «هدی حمد»(1981م) بر اساس الگوی «دل هایمز» پرداخته است. هایمز با درنظرگرفتن محورهای هشتگانه، شامل موقعیت زمانی و مکانی، شرکتکنندگان، هدف، ترتیب گفتمان، لحن، ابزار گفتمان و نوع گفتمان به مطالعه متن میپردازد. در این الگو تمرکز محقق بیشتر بر تحلیل گفتگوهای موجود در متن است. این تحقیق از آن جهت ضرورت دارد که نتایج آن میتواند در شناخت موقعیت گفتمانی طرفین ارتباط مفید بوده و دیگر پژوهشگران بتوانند از این روش برای تحلیل متن استفاده کنند. مشخص کردن اینکه طرفین ارتباط چه نوع رابطه گفتمانی با هم دارند و نحوه نگرش آنها بر اساس محورهای هشت گانه به موضوع ارتباط، شاخص دیگری از این الگوست که اهمیت پژوهش را افزایش میدهد. بدین منظور همة مکالمات راوی-قهرمانان به عنوان جامعه نمونه انتخاب و طبق محورهای هشتگانه هایمز دستهبندی شد. یافتههای پژوهش نشان داد گفتمان «نابرابری» بر ارتباطات شخصیتهای زن داستان غلبه دارد. سیندرلاها در داستان هدی حمد، از فانتزیهای موجود درباره پریان فاصله زیادی دارند. الگوهای کلام، نوبتگیری مکالمه و لحن غالب بر آنها، فرادستی تاریخی جنس مذکر را مورد تایید قرار داده و امتداد آن را در در جامعه عربی عمان نشان میدهد.
مقاله پژوهشی
الهام بابلی بهمه
چکیده
آشنایی با روشهای معنیشناسی جدید و امکانسنجی کاربست آنها بر متون دینی، خواننده را به شناخت عمیقتری از لایههای معنایی متن که ریشه در قصد متکلم دارد، رهنمون میکند؛ البته تمام روشهای نوین معنیشناسی قابلیت تطبیق بر متون دینی را ندارند. مقولهبندی یکی از مباحث زبانشناسی شناختی است که بسط معنایی واژگان را تحت عنوان نظریه ...
بیشتر
آشنایی با روشهای معنیشناسی جدید و امکانسنجی کاربست آنها بر متون دینی، خواننده را به شناخت عمیقتری از لایههای معنایی متن که ریشه در قصد متکلم دارد، رهنمون میکند؛ البته تمام روشهای نوین معنیشناسی قابلیت تطبیق بر متون دینی را ندارند. مقولهبندی یکی از مباحث زبانشناسی شناختی است که بسط معنایی واژگان را تحت عنوان نظریه شبکه شعاعیِ در بافت کلام بررسی میکند و بهنوعی با واکاوی و آنالیز لایههای مختلف متن، بر «معنیشناسی متن» متمرکز است. شبکه شعاعی پیرامون یک معنای هسته شکل گرفته که از آن، به پیشنمونه یاد میشود. پژوهش پیشرو میکوشد با روش توصیفی تحلیلی و رویکرد معنیشناسی همزمانی به بافت زبانی، مفهوم انتزاعی تدبر را در دستگاه معنایی نهجالبلاغه در قالب نظریه مقولهبندی با تکیه بر معنیشناسی رابطهای نقد و تحلیل کند. از آنجاکه تدبر در زمره افعال شناختی انسان محسوب میشود، شناخت شبکه معنایی مرتبط با این مفهوم، حائز اهمیت است. نتایج پژوهش نشان داد در متن نهجالبلاغه، مفهومشناسی تدبر به دو روش مستقیم و غیر مستقیم قابل بررسی است وتحلیل مؤلفهای تدبر با تکیه بر شروط لازم، برحسب مصادیقش، متغیر است. آیندهنگری و فرجاماندیشی، معنای کانونی تدبر و تدبیر است. این دو واژه، علاوهبر مفهوم انتزاعی در بافت زبانی، ماهیت ارجاعی گرفته و این امر، در «تدبیر شهداء» و «تدبیر خواجگان» به اوج میرسد. انعطافپذیری مفهوم تدبر دال بر سیالیت معنا دارد. از طرفی، بسط واژگانی تدبیر نسبت به تدبر بیشتر است. شبکه معنایی این مفهوم انتزاعی، در دوخوشه معنایی توافقی و تقابلی، و توسیع شمولی ومجازی نسبت به معنای مرکزی قرار دارد.
مقاله پژوهشی
صدیقه زودرنج؛ آتوسا کرمی
چکیده
نشانهشناسی اجتماعی یکی از زیرشاخههای علم نشانهشناسی است که هدف آن کشف معانی پنهان در متن است. پییر گیرو از نظریهپردازان علم نشانهشناسی است که نشانههای اجتماعی را به دو گروه نشانههای هویت و آداب معاشرت تقسیم کردهاست. از آنجا که رمانهای اجتماعی ارتباط تنگاتنگی با جامعه دارند، دربرگیرندۀ نشانههای فراوانی هستند. ...
بیشتر
نشانهشناسی اجتماعی یکی از زیرشاخههای علم نشانهشناسی است که هدف آن کشف معانی پنهان در متن است. پییر گیرو از نظریهپردازان علم نشانهشناسی است که نشانههای اجتماعی را به دو گروه نشانههای هویت و آداب معاشرت تقسیم کردهاست. از آنجا که رمانهای اجتماعی ارتباط تنگاتنگی با جامعه دارند، دربرگیرندۀ نشانههای فراوانی هستند. رمان دفاترالوراق بیانگر بیعدالتی در جامعه اردن است و درد و رنج مظلومانی را به تصویر میکشد که مورد ستم افراد با نفوذ قرار گرفتهاند. نویسنده با خلق این اثر میخواهد فقر و فساد و بیکاری را که درد مشترک جهان سوم است، به تصویر درآورد. هدف از این پژوهش، تبیین نشانههای اجتماعی در رمان دفاتر الوراق اثر جلال برجس براساس نظریۀ نشانهشناسی اجتماعی پییر گیرو با روش توصیفی-تحلیلی است. نتایج بهدست آمده نشان میدهد: نویسنده در ترسیم مشکلات اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی جامعۀ اردن، از هر دو گروه نشانههای هویت و آداب معاشرت بهره بردهاست. در این میان، برخی نشانههای هویت از جمله: پوشاک، خوراک، شغل و برخی نشانههای آداب معاشرت از جمله لحن کلام، در ترسیم نابرابریهای جامعۀ نویسنده مؤثرتر عمل کردهاند. در نشانههایی مانند مکان، شغل، نشانههای غیر کلامی و لحن کلام برجس توانستهاست میان این نشانهها و جایگاه اقتصادی و اجتماعی شخصیتها هماهنگی برقرار نموده و تأثیر متقابل این دو بر یکدیگر را نشاندهد.
مقاله پژوهشی
احسان ابراهیمی؛ پیمان صالحی؛ زهرا یاره
چکیده
استعاره، از فرایندهای زبانی برای انتقال معناست که درنگاه سنّتی، آرائهای بلاغی و خصیصهای مختص به زبان است؛ درنگاه نوین ورویکرد شناختی که زبان را بازتابدهنده ساختارذهنی انسان میداند، اصطلاح«استعاره مفهومی» مرتبط باحوزه اندیشه وعمل انسانهاست که سرتاسر زندگی روزمره آنها رادربرگرفته واقسامی مانند«استعاره جهتی»،«وجودی» ...
بیشتر
استعاره، از فرایندهای زبانی برای انتقال معناست که درنگاه سنّتی، آرائهای بلاغی و خصیصهای مختص به زبان است؛ درنگاه نوین ورویکرد شناختی که زبان را بازتابدهنده ساختارذهنی انسان میداند، اصطلاح«استعاره مفهومی» مرتبط باحوزه اندیشه وعمل انسانهاست که سرتاسر زندگی روزمره آنها رادربرگرفته واقسامی مانند«استعاره جهتی»،«وجودی» و«ساختاری» دارد. درنگرش زبانشناسان نوین همچون«جورج لیکاف» استعاره مفهومی مرتبط با«طرحوارههای تصویری» وبهدنبال انتقال مفاهیم انتزاعی ذهنی، درقالب معانی ملموس درزندگی روزمره است. ازسوی دیگر، قرآن نیزبهمثابه متنی بلیغ ودرتخاطب باعموم انسانها، ازاستعاره مفهومی نیزبرای انتقال بهتر مفاهیم داستانی خود، بهره برده است،بهویژه درداستان پُرتکرارحضرت موسی(ع) که بازگوکننده نحوۀ تعامل ایشان بامردم وبرخی چالشهای اجتماعی است. مسئله اصلی د این پژوهش، واکاوی استعارههای مفهومی داستان حضرت موسی(ع) بارویکرد زبانشناسی «لیکاف» باروش تحلیلی-توصیفی و بهدف شناخت دقیقتر مفاهیم انتزاعی(ذهنی) بهکار رفته در این داستان است. یافتههای تحقیق نشان میدهد که در داستان قرآنی حضرت موسی(ع) و با در نظر گرفتن رویکرد زبانشناسی «لیکاف»، هر سه نوع استعاره «جهتی»، «وجودی» و «ساختاری» استفاده شده است. «استعارههای جهتی»، برای مفهومسازی مانند «تسلط» و «خیر و برکت» است. «استعارههای وجودی» نیز مفاهیمی ذهنی مانند محبت، رحمت و نعمتهای الهی را مفهومسازی میکند. «استعارههای ساختاری» نیز سه استعاره «لهو و لعب»، «زندگی به منزله سفر» و «دیدن برای دانستن» به مفهومسازی امور ذهنی همچون: غفلت انسان از آخرت یا مشکلات زندگی دنیا و... پرداخته است. نتایج کلان تحقیق نشان میدهد که قرآن کریم، بر اساس اصول محاوره عقلائی و به هدف انتقال پیامهای تربیتی در آیات قصص، بهویژه داستان حضرت موسی(ع)، انواع استعارههای مفهومی را به کار گرفته است
مقاله پژوهشی
فرشته شاهین؛ سید مهدی مسبوق؛ مرتضی قائمی
چکیده
نظریة نحو کارکردگرای احمد المتوکل در قرن بیستم، متأثر از رویکرد زبانشناسی نقشگرا است. این نظریه، واحد تحلیل دستوری متن را پارهگفتار میداند که بیان کنندة مقاصد گفتمانی گویشوران است. نحو کارکردگرا، سازههای کلامی را در سه سطح معناشناختی، نحوشناختی و کاربردشناختی مورد بررسی قرار میدهد. سطح کاربردشناختی مهمترین بعد این نظریه ...
بیشتر
نظریة نحو کارکردگرای احمد المتوکل در قرن بیستم، متأثر از رویکرد زبانشناسی نقشگرا است. این نظریه، واحد تحلیل دستوری متن را پارهگفتار میداند که بیان کنندة مقاصد گفتمانی گویشوران است. نحو کارکردگرا، سازههای کلامی را در سه سطح معناشناختی، نحوشناختی و کاربردشناختی مورد بررسی قرار میدهد. سطح کاربردشناختی مهمترین بعد این نظریه است؛ چرا که در تولید معنا و ساخت گفتمان کارکرد اساسی دارد. پژوهش حاضر که با روش توصیفیتحلیلی سامان یافته، کوشیده ضمن معرفی ابعاد و مؤلفههای نحو کارکردگرا، کاربست آن در متون دینی را مورد سنجش و ارزیابی قرار دهد و برای نیل به این هدف، نامه سی و یکم نهجالبلاغه را به عنوان پیکره پژوهش انتخاب نموده است. برآیند پژوهش نشان داد، کانون مهمترین نقش را ایفا میکند. انباشت کانون، بیانگر وجه معرفتی نامه و تلاش گفتهساز برای ساخت هویت دینی است. همچنین کانون در تثبیت معنا، ترسیم قلمرو گفتمان و ایجاد بست گفتمانی نقش اساسی دارد. منادی کاربردشناختی، در این نامه افزون بر کارکرد منظورشناختی، در انسجام بخشی ساختاری و یکپارچهسازی گفتمانی هم نقشآفرین است. دامنه توضیحی نیز متناسب با اهداف منظورشناختی در کلام امام (ع) کاربرد دارد. همچنین با توجه به انبوه ساخت کانونی نامه، در آن اثری از مبتدای گفتمانی دیده نمیشود.
مقاله پژوهشی
مینا نیک جو؛ پرویز احمدزاده هوچ؛ علی صیادانی؛ غلامرضا چلبیانلو
چکیده
نظریه پردازان ادبی از جمله فردیناند دوسوسور بر این باورند که هر اثر ادبی معنای خاص و معینی دارد و خواننده، متن را همانطور که هست میبیند. ولی به باور زبانشناس شناختی؛ هالند، خواننده، کلمات را بهطور خودکار پردازش میکند و در ارتباط با متن ادبی غیر فعال نیست ولی نیازمند طی کردن فرایندی برای ارتباط دنیای بیرونی و درونی مغز است. ...
بیشتر
نظریه پردازان ادبی از جمله فردیناند دوسوسور بر این باورند که هر اثر ادبی معنای خاص و معینی دارد و خواننده، متن را همانطور که هست میبیند. ولی به باور زبانشناس شناختی؛ هالند، خواننده، کلمات را بهطور خودکار پردازش میکند و در ارتباط با متن ادبی غیر فعال نیست ولی نیازمند طی کردن فرایندی برای ارتباط دنیای بیرونی و درونی مغز است. جستار حاضر بر اساس سه مؤلفه نظری – شناختی هالند: مجذوبیت، تجربه دوگانه و واپسروی به توصیف و تحلیل مؤلفهها در رمان پستمدرنیستی"تغریبة القافر" نوشتهی زهران القاسمی میپردازد و نقش زبانشناسیِ شناختی هالند در نحوه دریافت خواننده و تاثیرپذیری او در جریان داستان را نشان میدهد. در نتیجه تحلیل رمان بر اساس این رویکرد شناختی میتوان گفت که اپیزودهای داستان به دلیل عدم توازن در پیرنگ روایی و چینش همزمان کنشهای فعال و منفعل چالش برانگیز هستند و ذهن خواننده فعال را در جریان داستان درگیر میکنند، چنانچه با شخصیتها، همسانسازی کرده و برای اقناع تمایلات و خواستههایش در جریان رمان از الگوی رفتاری آنها تبعیت میکند.
مقاله پژوهشی
شهلا جعفری؛ حسین کیانی
چکیده
ارزیابی کیفیت ساختاری مقالهها سبب افزایش غنای محتوای آنها و نیز یگانگی ساختار پژوهش میشود. از آنجا که چکیده و مقدمه به عنوان اساسیترین قسمت هر مقاله است که پیام روشنی از محتوای آن را به خواننده منتقل میسازد؛ بدین ترتیب مقاله حاضر بر آن است تا با استفاده از پرسشنامه طراحیشده، وضعیت ساختاری این دو مؤلفه مهم را در بین 67 مقاله ...
بیشتر
ارزیابی کیفیت ساختاری مقالهها سبب افزایش غنای محتوای آنها و نیز یگانگی ساختار پژوهش میشود. از آنجا که چکیده و مقدمه به عنوان اساسیترین قسمت هر مقاله است که پیام روشنی از محتوای آن را به خواننده منتقل میسازد؛ بدین ترتیب مقاله حاضر بر آن است تا با استفاده از پرسشنامه طراحیشده، وضعیت ساختاری این دو مؤلفه مهم را در بین 67 مقاله مجله لسان مبین در بازه زمانی 1389 تا 1399 به روش تحلیل محتوای ترکیبی بررسی نماید.
یافتههای پژوهش نشان میدهد که تنها روش پژوهش و پیشینه در سالهای آغاز به کار مجله، ساختار هماهنگ و یکسانی ندارند. نبود شفافیت در آییننامه نگارش مقاله و اتکای نویسندگان به دانستههای خود از علتهای اساسی این امر میباشد. اما در سالهای اخیر به ویژه از سال 98 به بعد، معیارهای ساختاری مقدمه و چکیده روند رو به رشدی داشته است که از مهمترین دلایل آن، تبیین نظاممند ساختار مقاله در قسمت راهنمای نویسندگان و دقت سردبیر مجله مبنی بر رعایت ساختار مقالهها جهت قرار گرفتن در چرخه داوری میباشد که این امر در رتبهبندی مجله نیز تأثیر داشته است.
مقاله پژوهشی
افسانه هادیزاده؛ فریبرز حسین جانزاده؛ محمد شایگان مهر
چکیده
یکی از شاخه های نقد متون ادبی ، نقد ساختارگرا است که در آن به کشف ساختارها و روابط میان اجزاء و قوانین پرداخته می شود. «رولان بارت» (1915-1980) یکی از پایه گذاران مکتب ساختارگرا است که شیوه ای برای تحلیل متن ارائه داده است به نام «رمزگان پنج گانه» که به کشف لایه های کنشی ، معمایی، ضمنی، فرهنگی و نمادین متن می پردازد. پژوهش حاضر می کوشد بر پایۀ ...
بیشتر
یکی از شاخه های نقد متون ادبی ، نقد ساختارگرا است که در آن به کشف ساختارها و روابط میان اجزاء و قوانین پرداخته می شود. «رولان بارت» (1915-1980) یکی از پایه گذاران مکتب ساختارگرا است که شیوه ای برای تحلیل متن ارائه داده است به نام «رمزگان پنج گانه» که به کشف لایه های کنشی ، معمایی، ضمنی، فرهنگی و نمادین متن می پردازد. پژوهش حاضر می کوشد بر پایۀ روش توصیفی - تحلیلی ، ساختار رمان «برید اللیل» نوشته هدی برکات را با تکیه بر این نظریه مورد بررسی قرار می دهد. از مهمترین نتایج به دست آمده از این تحلیل، تبیین نوع استفاده نویسنده از خرده روایت ها در قالب نامه نگاری، برای شخصیت پردازی و مفهوم سازی مسائل اجتماعی مانند پدیده جنگ و پناهندگی است و به فقدان الگوهای کارآمد در سطح خانواده و اجتماع نیز اشاره دارد و هم چنین طرح واره های اطاعت و محرومیت که منجر به ایجاد لایه های نامتعادل شخصیتی در قهرمان داستان شده است را نیز می توان دید و مشخص شد که در داستان اول از رمان برید اللیل نویسنده گاهی با بهره گیری از ضرب المثل ها و یا بعضی اعتقادات مذهبی و تکه کلام ها به تقویت مفاهیم تعلیمی خود پرداخته است.