مقاله پژوهشی
زهره بهروزی؛ ناصر زارع
چکیده
قدرت و ایدئولوژی دو مفهوم کلیدی در رویکرد گفتمان انتقادی هستند که با هدف حفظ یا تغییر روابط اجتماعی به کلام معنا میبخشند. ایدئولوژی به مثابۀ مجموعهای از باورها است که نقش تعیین کنندهای در مناسبات قدرت دارد و از منظر گفتمان انتقادی، ابزار برقراری روابط نابرابر قدرت در جامعه است و به آن مشروعیت میبخشد. سودمندی بررسی مناسبات قدرت ...
بیشتر
قدرت و ایدئولوژی دو مفهوم کلیدی در رویکرد گفتمان انتقادی هستند که با هدف حفظ یا تغییر روابط اجتماعی به کلام معنا میبخشند. ایدئولوژی به مثابۀ مجموعهای از باورها است که نقش تعیین کنندهای در مناسبات قدرت دارد و از منظر گفتمان انتقادی، ابزار برقراری روابط نابرابر قدرت در جامعه است و به آن مشروعیت میبخشد. سودمندی بررسی مناسبات قدرت و ایدئولوزی در چارچوب تحلیل گفتمان انتقادی در این است که تحلیلگر تلاش میکند تا سازوکار نابرابری اجتماعی نهفته در لایههای زیرین گفتمان را کشف کند. رمان «بیروت 75» نوشتۀ غادة السمان نمونۀ یک رمان با لایههای فراوانی است که نویسنده فاصلۀ طبقاتی، توزیع ناعادلانۀ قدرت و ایدئولوژی اقتدارطلب را به انتقاد میگیرد. هدف از این پژوهش، بررسی عدم توازن قدرت در بافتهای موقعیتی و واکاوی ایدئولوژی نهفته در گفتمان است. نتایج نشان می دهد که برخی از ویژگیهای زبانی مانند واژگان، قیدهای حالت، زمان، و تشبیه نقش مؤثری در برجستهسازی نابرابری توزیع قدرت و تثبیت تقابل طرفین گفتمان دارد. گفتمان دو بافت موقعیتی دارد که از لحاظ سطح طبقه اجتماعی، فرهنگی، و نوع جهانبینی متفاوت هستند، گفتمان با تکیه بر ایدئولوژی اقتدارطلب روابط اجتماعی را با هدف رسیدن به منفعت شخصی و با شعار خدمت در مقابل خدمت پایهگذاری میکند؛ از سوی دیگر ایدئولوژی و ارزشهای آزادیخواهانه سنتهای پوچ و جامعۀ زنستیز را نمایش میدهد و بیانگر تلاشی نافرجام برای آزادی است که در چارچوب ثروت، شهرت، و قدرت تعریف میشود. این تقابل، نابرابری قدرت، و تبعیض جنسیتی، از بیروت سرزمینی خشن میسازد که در کلام شخصیتها انعکاس مییابد.
مقاله پژوهشی
اعظم شمس الدینی فرد؛ فاطمه سیستانی رحمت آباد
چکیده
روایتشناسی به عنوان یکی از شاخههای نقد ادبی و بهویژه نقد ساختارگرا، علمی است جدید که به بررسی عناصر ساختاری روایت میپردازد. در این عرصه، نظریهپردازان بسیاری ظهور کردند که هر یک به ارائة الگویی خاص جهت تحلیل متون روایی پرداختند. از جملة این نظریهپردازان، ژرار ژنت منتقد ساختارگرای فرانسوی است. نظریة وی بر تمایز بین سه سطح ...
بیشتر
روایتشناسی به عنوان یکی از شاخههای نقد ادبی و بهویژه نقد ساختارگرا، علمی است جدید که به بررسی عناصر ساختاری روایت میپردازد. در این عرصه، نظریهپردازان بسیاری ظهور کردند که هر یک به ارائة الگویی خاص جهت تحلیل متون روایی پرداختند. از جملة این نظریهپردازان، ژرار ژنت منتقد ساختارگرای فرانسوی است. نظریة وی بر تمایز بین سه سطح روایت؛ یعنی داستان، روایت و روایتگری استوار است. ژنت روابط میان این سه سطح را از طریق سه مؤلفة زمان، وجه و لحن بررسی میکند. این پژوهش با رویکردی تحلیلی- توصیفی و با تکیه بر دیدگاه روایی ژنت، به منظور ارزیابی میزان اطلاعات روایی راوی، به بررسی وجه در رمان «مذکرات کلب عراقی» به عنوان متنی روایی از نوع خاطرهنوشته و یکی از آثار عبدالهادی سعدون، نویسندة معاصر عراقی میپردازد. وجه روایی اصطلاحی کلی است که به روابط راوی با داستان اشاره میکند و شامل فاصله و کانون میشود. نتایج این پژوهش حاکی از آن است که میزان فاصله میان راوی و داستان در این رمان با گفتمان مستقیم، غیرمستقیم و غیرمستقیم آزاد راوی کم و زیاد میشود تا روایت از یکنواختی خارج گردد. این رمان از منظر راوی اولشخص مفردی روایت میشود که خود قهرمان اصلی داستان است؛ لذا کانون روایت این اثر، درونی است.
مقاله پژوهشی
زهره قربانی مادوانی
چکیده
هنجارگریزی از جمله مباحثی است که در مکتب فرمالیسم مطرح شد. بنیانگذاران این نظریه، گامهایی در جهت انحراف از قواعد و معیارهای زبان هنجار برداشته و یکی از راههای خلق ادبیات را استفاده از همین شگردهای هنجارگریزی برشمردند. در این میان، جفری لیچ به عنوان یکی از چهرههای برجسته شکلگرای انگلیسی به انواع هنجارگریزی اشاره و آن را به ...
بیشتر
هنجارگریزی از جمله مباحثی است که در مکتب فرمالیسم مطرح شد. بنیانگذاران این نظریه، گامهایی در جهت انحراف از قواعد و معیارهای زبان هنجار برداشته و یکی از راههای خلق ادبیات را استفاده از همین شگردهای هنجارگریزی برشمردند. در این میان، جفری لیچ به عنوان یکی از چهرههای برجسته شکلگرای انگلیسی به انواع هنجارگریزی اشاره و آن را به هشت مورد دستهبندی کرد که از جمله آنها، هنجارگریزی نوشتاری است. این مقاله بر آن است تا با روش تحلیلی- استقرائی انواع هنجارگریزی نوشتاری را در ریزروایتهای عربی، با تمرکز بر تعداد 11 مجموعه ریزروایت(857 داستان) از کشور مغرب استخراج کند و نشان دهد که هنجارگریزی حتی در ریزروایت چند سطری و چند کلمهای نیز قابل بررسی است تا آنجا که تکنیکهایی در ریزروایت به کار رفته که در شعر وارده نشده است. انتخاب روایتهای کشور مغرب بدین علت است که شکوفایی ریزروایت به شکل قابل توجهی در این کشور نمود یافت. نتایج این بررسی نشان میدهد که پرکاربردترین شیوههای هنجارگریزی در ریزروایتهای مغربی مواردی چون: جدانویسی واژه، به کارگیری وام جملههایی از زبانهای بیگانه، بخشبندی سطور ریزروایت با اعداد، استفاده نامتعارف از علامتهای نگارشی است. اما هدفی که نویسندگان مغربی دنبال میکنند از یک سو معطوفکردن توجه خواننده و مهم جلوه دادن آن بخش از ریزروایت است که متفاوت از بقیه آمده است و از سوی دیگر تلاش در هماهنگی ساختار با محتواست.
مقاله پژوهشی
مرتضی زارع برمی؛ فاطمه کاظمی
چکیده
جریان سیال ذهن، شیوة خاصی از روایت داستان است که براساس شگردهای متنوع روایی، پرشهای زمانی پیدرپی، درهم ریختگی دستوری، تبعیت از زمان ذهنی شخصیتهای داستان و همچنین با نوعی شعرگونگی در زبان شکل میگیرد. در این پژوهش با روش توصیفیتحلیلی بارزترین مبانی جریان سیال ذهن در رمان «السقوط فی الشمس» یعنی طرح داستان، شگردهای روایی، ...
بیشتر
جریان سیال ذهن، شیوة خاصی از روایت داستان است که براساس شگردهای متنوع روایی، پرشهای زمانی پیدرپی، درهم ریختگی دستوری، تبعیت از زمان ذهنی شخصیتهای داستان و همچنین با نوعی شعرگونگی در زبان شکل میگیرد. در این پژوهش با روش توصیفیتحلیلی بارزترین مبانی جریان سیال ذهن در رمان «السقوط فی الشمس» یعنی طرح داستان، شگردهای روایی، زمان و همچنین شعرگونگی را به بحث گذاردهایم. «السقوط فی الشمس»، ماهیتی اجتماعی و عاشقانه دارد و مبتنی بر فلسفة عشق، ایثار و انتظار است. یافتههای پژوهش نشان میدهد، شعلان با یک تغییر کیفی در کانون روایت که اغلب مردانه است، به زن فرصت میدهد تا خودش دربارة ناامیدیها، ناکامیها و زیانهای زنانهاش سخن بگوید. شعلان این فرآیند را با دو شگرد تکگویی درونی مستقیم و خودگویی به اجرا میگذارد تا خواننده بتواند بدون دخالت وی در جریان افکار و احساسات آرتمیس، شخصیت اصلی رمان، قرار بگیرد. کانون روایت نیز دائما بین زمان عینی و ذهنی و میان لایههای مرتبط با هریک از این دو جابهجا میشود تا پدیدة پرشهای زمانی در رمان شکل بگیرد که دستآوردش، تکاپوی خواننده برای کشف حقیقت است و سرانجام شعرگونگی اتفاق میافتد تا زبان رمان در چندمعناییهای بیان ادبی پیچیده شود. انجام این پژوهش ضروری است، زیرا توجه به الگوهای جدید در رماننویسی و میزان تأثیر این الگوها در توسعه و تحول رمان عربی نیاز به بحث و بررسی دارد.
مقاله پژوهشی
زهرا هاشمی تزنگی؛ محمد جواد پورعابد(حصاوی)
چکیده
نقد کهنالگویی از نظریههای مدرن نقد ادبی است. این نظریه بر اساس نظریههای یونگ و آرای وی در نقد روانکاوی بنا گردیده است که در آن ضمن کشف حقیقت کهنالگوها و عناصر تکراری در ادبیات یا یک متن ادبی به طور خاص، چگونگی جذب آنها توسط ذهن نویسنده یا شاعر نشان داده میشود. رمان "رقصة الجدیلة والنهر" که به شیوۀ سیلان ذهن روایت شده است، اولین ...
بیشتر
نقد کهنالگویی از نظریههای مدرن نقد ادبی است. این نظریه بر اساس نظریههای یونگ و آرای وی در نقد روانکاوی بنا گردیده است که در آن ضمن کشف حقیقت کهنالگوها و عناصر تکراری در ادبیات یا یک متن ادبی به طور خاص، چگونگی جذب آنها توسط ذهن نویسنده یا شاعر نشان داده میشود. رمان "رقصة الجدیلة والنهر" که به شیوۀ سیلان ذهن روایت شده است، اولین رمان عراقی در موضوع داعش است که بر نقش آفرینی زنان در مبارزه با داعش تاکید دارد و بسیار هنرمندانه و به صورتی نمادین و رمزگونه به دردهای جامعۀ برخی کشورهای عربی که با داعش در جنگ بودند، اشاره دارد این پژوهش با بهرهگیری از روش تحلیلی توصیفی تلاش دارد به نقد کهن الگوهای بروز یافته در شخصیت اصلی رمان "رقصة الجدیلة والنهر" و نمادهایی چون درخت و سنبل و کودک که رمز کهن الگوهایی خاص قرار گرفتهاند، بپردازد. نتایج حاکی از آن است که ناخودآگاه ریحانه در پی نبردش با دشمن جنایتکار و پریشان احوالی که در این مسیر در وی به وجود می آید، برخی کهن الگوهایی که در بخش زیرین و ناهشیار وی به عنوان جزئی از کل نهفته است را بروز می دهد. همچنین وفاء قسمت بزرگی از رمان خود را به توصیف و بیان مونولگهای شخصیتها و ویژگیهای روحی آنها و همچنین اشیای موجود در مکان اختصاص داده است و این امر به کشف کهنالگوهای نمادی داستان چون درخت که نماد کهن الگوی مادر است و کودک گنگ که نماد کهن الگوی کودک مقدس است کمک بسیار میکند.
مقاله پژوهشی
سعدالله همایونی
چکیده
زبانشناسی کارکردگرا، با تحلیل عناصر بافتی و تکیه بر رویکردی کاربردبنیاد (usage-based)، به تحلیل زبان می پردازد. تبیین معناشناختی-کاربردشناختی دو نقش ترکیبیِ فاعل؛ به عنوان مقصود اصلی نمای نقشی جمله، و مفعول؛ به عنوان مقصود ثانویه جمله، بر اساس این رویکرد، موضوع پژوهش حاضر است. نگارنده تلاش دارد، تا با روش توصیفی- تحلیلی و بر اساس مفاهیم ...
بیشتر
زبانشناسی کارکردگرا، با تحلیل عناصر بافتی و تکیه بر رویکردی کاربردبنیاد (usage-based)، به تحلیل زبان می پردازد. تبیین معناشناختی-کاربردشناختی دو نقش ترکیبیِ فاعل؛ به عنوان مقصود اصلی نمای نقشی جمله، و مفعول؛ به عنوان مقصود ثانویه جمله، بر اساس این رویکرد، موضوع پژوهش حاضر است. نگارنده تلاش دارد، تا با روش توصیفی- تحلیلی و بر اساس مفاهیم کاربردشناختی و معناشناختیِ نحو کاربردیِ (FG) سیمون دیک، به تحلیل نقشهای ترکیبی زبان عربی؛ به عنوان زبانی فاعل تهی(null sub)، ضمیر انداز(drop-pro) و با چیدمان واژگانی آزاد (free word order)بپردازد. نتایج پژوهش نشان می دهد، در زبان عربی نقش فاعل، میتواند در سطح معناشناختی به سازه های کنشگر، کنش پذیر، هدف و وابسته های زمان و مکان اسناد داده شود. همچنین، در سطح کاربردشناختی، مبتداسازی از بستر فاعلی«subject LD» یا کانونی سازی«Focusing»، از طریق جابجایی این سازه به ابتدای جمله صورت می پذیرد. نقش ترکیبی مفعول نیز میتواند به سازه های کنش پذیر، هدف و وابستهای زمانی و مکانی اسناد داده شود. در سطح کاربردشناختی نیز، به صورت مبتداسازی ضمیرگذار«clitic LD»، یا کانونی سازی بهکار برده میشود. اما، سازه ای که به عنوان مفعولِ غیر مستقیم در نحو سنتی شناخته میشود، در نحو کاربردی، میتواند در ترکیبهای «ملکی» و «تعلیلی»، از نقش معناشناختی«هدف»، و در ترکیبهای ارتقائی، از نقش معناشناختیِ«کنش پذیر/ بهره ور» برخوردار باشد. مبتداسازی و کانوی سازی در این سازه نیز، از طریق انتقال به ابتدای جمله صورت میگیرد.