صادق فتحی دهکردی؛ عبیر جادری
دوره 7، شماره 23 ، اردیبهشت 1395، ، صفحه 91-73
چکیده
بدون شک جبران یکى ازپیشتازان مکتب نمادپردازی در ادبیات عربی به شمار می رود هرچند آثار وى ویژگیهاى مکتب رمانتیسم را داراست. شب درقاموس جبران،تقدس وجایگاه ویژه ای دارد شب از دیدگاه جبران افق های زمان ومکان را درنوردیده،گذشته وتاریخ وآینده را به هم پیوند می دهد. این نماد با توجه به فلسفه جهان شمولی وى وجاودانگی روح واعتقاد به تناسخ ...
بیشتر
بدون شک جبران یکى ازپیشتازان مکتب نمادپردازی در ادبیات عربی به شمار می رود هرچند آثار وى ویژگیهاى مکتب رمانتیسم را داراست. شب درقاموس جبران،تقدس وجایگاه ویژه ای دارد شب از دیدگاه جبران افق های زمان ومکان را درنوردیده،گذشته وتاریخ وآینده را به هم پیوند می دهد. این نماد با توجه به فلسفه جهان شمولی وى وجاودانگی روح واعتقاد به تناسخ ارواح وگرایش ژرف صوفیانه از زیباترین نمادهاى جبران است. در این مقاله سعى بر آن شده است که این نماد با دلالتهای متعدد در آثار ادبی وى خواه آمیخته با عشق جهان شمول مقدس وخواه در آمیخته با أساطیر وخدایان ( عشتروت ) و( ابو الهول ) وخواه در آمیخته با گرایشات فلسفی وصوفیانه بویزه أقانیم سه گانه وجود( آزادى،عشق،تمرد) مورد بررسی وواکاوى قرار گیرد وبا درنوردیدن زمان ومکان به بیان جاودانگی وابدیت نفس بپردازد.روش این پژوهش روشی تحلیلی ـ توصیفى است.
علی اکبر احمدی چناری؛ حسین ناظری؛ علی اصغر حبیبی
دوره 4، شماره 11 ، خرداد 1392، ، صفحه 17-1
چکیده
گریز به جهان آرمانی در مواجهه با سختیهای زندگی واقعی حسی شناخته شده در وجود آدمی است که از دیرباز به عرصۀ ادبیات راه یافته است. یکی از درونمایههای اصلی در آثار سهراب سپهری و نازک الملائکه که از طلایهداران شعر فارسی و عربی در دوران معاصر به شمار میآیند، همین درونمایۀ قدیم است. این دو در ترسیم جهان مطلوب خود از دو خاستگاه مشترک ...
بیشتر
گریز به جهان آرمانی در مواجهه با سختیهای زندگی واقعی حسی شناخته شده در وجود آدمی است که از دیرباز به عرصۀ ادبیات راه یافته است. یکی از درونمایههای اصلی در آثار سهراب سپهری و نازک الملائکه که از طلایهداران شعر فارسی و عربی در دوران معاصر به شمار میآیند، همین درونمایۀ قدیم است. این دو در ترسیم جهان مطلوب خود از دو خاستگاه مشترک فکری بهره برداند که وجه مشترک آنها، نگرش استعلاییِ مبتنی بر گذر از جهان واقعی است: مکتب رمانتیسم و نمادگرایی عرفانی. جستار پیش روی به تطبیق محتوایی اشعاری از دو شاعر میپردازد که درونمایۀ مذکور، فصل مشترک آنهاست.جهان کودکی، آغوش طبیعت و جهان پس از مرگ، گریزگاههای مشترک روحی دو شاعر هستند که در بدنۀ اصلی تحقیق به بحث گذاشته میشوند. یافتهها نشان میدهد که رویکرد سپهری به جهان هستی خوشبینانهتر است و سهراب در مقایسه با نازک در ترسیم جامعۀ آرمانی خود از مایههای عرفانی بیشتر بهره برده است.
عبدالاحد غیبی؛ رباب پورمحمود
دوره 2، شماره 4 ، شهریور 1390، ، صفحه 125-150
چکیده
تاریخ هنر و ادب اروپا در دهه¬های نخستین قرن نوزدهم، شاهد ظهور مکتب ادبی نوینی با عنوان رمانتیسم بود. این مکتب ادبی نوظهور به سرعت توانست ادبیات ملل دیگر جهان را هم تحت تأثیر قرار دهد. مشرق زمین به ویژه کشورهای عربی و ایران نیز در پی گسترش ارتباطات با غرب، میزبان این نحله¬ی فکری _ ادبی جدید شدند و به تبع آن، شاعران و نویسندگان بزرگی که ...
بیشتر
تاریخ هنر و ادب اروپا در دهه¬های نخستین قرن نوزدهم، شاهد ظهور مکتب ادبی نوینی با عنوان رمانتیسم بود. این مکتب ادبی نوظهور به سرعت توانست ادبیات ملل دیگر جهان را هم تحت تأثیر قرار دهد. مشرق زمین به ویژه کشورهای عربی و ایران نیز در پی گسترش ارتباطات با غرب، میزبان این نحله¬ی فکری _ ادبی جدید شدند و به تبع آن، شاعران و نویسندگان بزرگی که در اندیشه تجدد و نوآوری بودند. به این مکتب نوپا گرویدند. ابراهیم ناجی، شاعر معاصر مصر و محمد حسین شهریار، شاعر معاصر ایران زمین از جمله شاعرانی بودند که سعی داشتند اندیشه-های رمانتیکی را در ادبیات سرزمین خویش بارور سازند. آثار این دو شاعر به حق آیینه¬ی تمام نمای لطیف¬ترین مضامین و مفاهیم رمانتیکی می¬باشد.
اشعار ناجی و شهریار، مضامین رمانتیکی مشترک بسیاری دارند؛ عشق به عنوان یکی از این مفاهیم، جایگاه در خورِتوجهی را در میان دیگر مضامین به خود اختصاص داده است، عشقی که با شور و اشتیاق در هم می¬آمیزد. در این میان، طبیعت پناهگاه خستگی¬های ناجی و شهریار است؛ هر دو شاعر هنرمندانه آن را با عشق خویش پیوند داده، در دامانش تسلی می¬یابند. ناجی و شهریار به گونه¬ای این مفاهیم را با عنصر عاطفه و خیال می آرایند که در قلب و جان مشتاقان شعر و ادب تأثیر عمیق و توصیف ناپذیری می¬گذارد. مقاله ی حاضر می کوشد با رجوع به دیوانهای شعر ناجی و شهریار، آن دسته از اشعار این دو شاعر بزرگ ایران و مصر را که به لحاظ تعبیر و مضمون، قرابت و شباهت عمیقی میان آنها حاکم است و مفاهیم رمانتیکی در آنها نمود بیشتری دارد با رویکردی تطبیقی مورد بررسی قرار دهد.
عبدالعلی آل بویه ی لنگرودی؛ فریبا مدبری
دوره 2، شماره 3 ، خرداد 1390، ، صفحه 1-27
چکیده
در اواخر قرن هجدهم و اوایل قرن نوزدهم، نوعی نیاز معنوی ، فردی و اجتماعی دست به دست هم دادند و مکتب رمانتیسم را به وجود آوردند. اساس این نهضت ادبی، بر تخیّل فردی و خلاقیّت براساس تخیّل بود و در واقع عکس العملی بود در برابر مکتب کلاسیسم که با زبانی کلیشهای میخواست اخلاقی محدود را تعلیم دهد. گرچه پیدایش مکتب رمانتیسم در ادبیات فارسی ...
بیشتر
در اواخر قرن هجدهم و اوایل قرن نوزدهم، نوعی نیاز معنوی ، فردی و اجتماعی دست به دست هم دادند و مکتب رمانتیسم را به وجود آوردند. اساس این نهضت ادبی، بر تخیّل فردی و خلاقیّت براساس تخیّل بود و در واقع عکس العملی بود در برابر مکتب کلاسیسم که با زبانی کلیشهای میخواست اخلاقی محدود را تعلیم دهد. گرچه پیدایش مکتب رمانتیسم در ادبیات فارسی و عربی زمینه های مشترک زیادی ندارد. ولی همگونی های زیادی میان پیروان این مکتب ادبی در فارسی و عربی به چشم می خورد. از میان ویژگی هایی که برای شعر رمانتیک برشمرده اند، گمنامی و تنهایی، پناه بردن به خاطرات گذشته ، سفر اندیشه های عصیانگرانه علیه معشوق و اعتراض به ناهنجاریهای جامعه و طبیعت و تداعی در شعر نادرپور وضوح بیشتری دارد؛ و در شعر شابّی ، شور و نشاط و عشق به زندگی ، مشارکت با وجدان جمعی ، نگرانی از سرنوشت مردم، امید به آینده روشن و خوش بینی، بیشتر جلوه گری می کند. در این جستار، با روش کتابخانهای و سندکاوی، ضمن نگاهی کوتاه به مکتب رمانتیسم در ادب عربی و فارسی، سعی شده تا که اشعار رمانتیک دو شاعر معاصر عرب و ایرانی، ابوالقاسم شابی(1909-1934م) و نادر نادرپور، (1307-1374ش )که هر یک به نوعی نمایندهی مکتب رمانتیسم در دورهی خود بوده اند، بررسی شود.