نقد و تحلیل روشمند متون ادب در زبان عربی رویکرد جدید نقدی
امیر فرهنگ دوست؛ عبدالاحد غیبی؛ مهین حاجی زاده
چکیده
بحث از من و مواجههاش با دیگری یا «جز من» از کهنترین و بنیادیترین موضوعات علوم شناختی بالأخص فلسفه است. این موضوع در فلسفۀ جدید بهشکل ویژهای مطمح-نظر نظریهپردازان قرار گرفته است. در این میان، «مارتین هایدگر» با شیوۀ پدیدارشناسانی هرمنوتیک خود، جزئیات جدید و عمیقی از آن را به منصۀ ظهور رسانده است. گرچه زبان و ...
بیشتر
بحث از من و مواجههاش با دیگری یا «جز من» از کهنترین و بنیادیترین موضوعات علوم شناختی بالأخص فلسفه است. این موضوع در فلسفۀ جدید بهشکل ویژهای مطمح-نظر نظریهپردازان قرار گرفته است. در این میان، «مارتین هایدگر» با شیوۀ پدیدارشناسانی هرمنوتیک خود، جزئیات جدید و عمیقی از آن را به منصۀ ظهور رسانده است. گرچه زبان و واژگان برساخته و پرپیچوخم او دریافت آراءش را در سختترین حالت خود قرار داده، اما در قرائت فیلسوفان بعد از او جزئیات عالمگیری از آن در ذیل وجود، موجود و نسبتش با خود، دیگری و جهان آشکار شده است. این پژوهش درصدد است تا با بهره جستن از اندیشه و روشمندی این فیسوف آلمانی، نسبتهای «دازاین» یا همان هستنده را با دیگری در رمان «أقودُک إلی غیری» از «عائشة أرناؤوط»، شاعر و نویسندۀ سوری-آلبانیایی بکاود. نتایج برآمده از شیوۀ توصیفی تحلیلی این جستار حکایت از آن دارد که أرناؤوط طرح داستانیاش را بیتوجه به نگرۀ هایدگر درنینداخته است؛ چه رمانش که موضوع من و دیگری از پیشانینوشت آن هویدا است در ذیل مؤلفههایی چون «همبودی»، «گفتمان تفسیری»، «دگرپروایی» و «پرتابشدگی» که مواجۀ دازاین و دیگری را ساختمند کرده، قابل تطبیق است؛ مقولاتی که در ارتباطِ «مریم» -قهرمان داستان- با شخصیتهای اصلی و فرعی رمان بهنحو پرنمودی تعقیب میشود.
نقد و تحلیل روشمند متون ادب در زبان عربی رویکرد جدید نقدی
شهلا شکیبایی فر؛ محسن پیشوایی علوی
چکیده
پدیدارشناسی جنبشی فکری فلسفی است که در آغاز سده بیستم میلادی توسط « ادموند هوسرل» با تأثیرپذیری از آرای « رنه دکارت»، «فریدریش هگل» و « ایمانوئل کانت» پایه-گذاری شد. این جنبش، ساختار آگاهی و شناخت انسان را هنگام مواجهه با هستی مطالعه میکند و از اساسیترین اهداف آن، تحقق اصل «بازگشت به خودِ چیزها» است. ...
بیشتر
پدیدارشناسی جنبشی فکری فلسفی است که در آغاز سده بیستم میلادی توسط « ادموند هوسرل» با تأثیرپذیری از آرای « رنه دکارت»، «فریدریش هگل» و « ایمانوئل کانت» پایه-گذاری شد. این جنبش، ساختار آگاهی و شناخت انسان را هنگام مواجهه با هستی مطالعه میکند و از اساسیترین اهداف آن، تحقق اصل «بازگشت به خودِ چیزها» است. هوسرل در راستای تحقق این اصل، مسئله «اپوخه» یا «تعلیق پیشفرضها» را مطرح کردهاست. امروزه بهکارگیری رویکرد پدیدارشناسی گامی بسیار مهم در زمینه تحلیل متون ادبی به شمار میرود؛ زیرا این رویکرد با کاربست نقد مضمونی علاوهبرآنکه نحوه آشکارگی پدیدارها را در ذهن تبیین میکند، به بررسی ارتباط اثر ادبی با فلسفه هستیشناختی می-پردازد و از این رهگذر درک جهانبینی و اندیشههای حاکم بر متن را برای مخاطب میسر میسازد؛ برایناساس هدف از انجام پژوهش حاضر آن است که با کاربست نظریه پدیدارشناسی «هوسرل» و با تکیه بر روش توصیفیتحلیلی، ضمن آنکه تفسیری هستی-شناختی از نمایشنامه شهرزاد، اثر توفیقالحکیم ارائه شود، میزان تأثیرپذیری، انطباق و هم-خوانی آرای این نویسنده نیز با افکار هوسرل بررسی گردد. نتایج پژوهش نشان میدهد؛ توفیقالحکیم در این اثر از مبانی پدیدارشناسی تأثیرپذیری فراوان داشتهاست و افکار هستیشناسانه او با اندیشههای هوسرل، زمینههای اشتراک و تشابه دارد. برخی از مهمترین مشترکات فکری این نویسنده با مبانی مورد نظر هوسرل عبارتست از: اعتقاد به نگرش استعلایی و محوریت منِ اندیشمند، بازتعریف پدیدهها بر مبنای ادراک حسی، تعلیق پیشفرضها در کنش شناختی، در همآمیختگی ذهنیت و عینیت، بروز منِ کودکی و چند بعدی دانستن پدیدهها.