پژوهشهای زبان شناختی در زبان عربی
الهام بابلی بهمه
چکیده
آشنایی با روشهای معنیشناسی جدید و امکانسنجی کاربست آنها بر متون دینی، خواننده را به شناخت عمیقتری از لایههای معنایی متن که ریشه در قصد متکلم دارد، رهنمون میکند؛ البته تمام روشهای نوین معنیشناسی قابلیت تطبیق بر متون دینی را ندارند. مقولهبندی یکی از مباحث زبانشناسی شناختی است که بسط معنایی واژگان را تحت عنوان نظریه ...
بیشتر
آشنایی با روشهای معنیشناسی جدید و امکانسنجی کاربست آنها بر متون دینی، خواننده را به شناخت عمیقتری از لایههای معنایی متن که ریشه در قصد متکلم دارد، رهنمون میکند؛ البته تمام روشهای نوین معنیشناسی قابلیت تطبیق بر متون دینی را ندارند. مقولهبندی یکی از مباحث زبانشناسی شناختی است که بسط معنایی واژگان را تحت عنوان نظریه شبکه شعاعیِ در بافت کلام بررسی میکند و بهنوعی با واکاوی و آنالیز لایههای مختلف متن، بر «معنیشناسی متن» متمرکز است. شبکه شعاعی پیرامون یک معنای هسته شکل گرفته که از آن، به پیشنمونه یاد میشود. پژوهش پیشرو میکوشد با روش توصیفی تحلیلی و رویکرد معنیشناسی همزمانی به بافت زبانی، مفهوم انتزاعی تدبر را در دستگاه معنایی نهجالبلاغه در قالب نظریه مقولهبندی با تکیه بر معنیشناسی رابطهای نقد و تحلیل کند. از آنجاکه تدبر در زمره افعال شناختی انسان محسوب میشود، شناخت شبکه معنایی مرتبط با این مفهوم، حائز اهمیت است. نتایج پژوهش نشان داد در متن نهجالبلاغه، مفهومشناسی تدبر به دو روش مستقیم و غیر مستقیم قابل بررسی است وتحلیل مؤلفهای تدبر با تکیه بر شروط لازم، برحسب مصادیقش، متغیر است. آیندهنگری و فرجاماندیشی، معنای کانونی تدبر و تدبیر است. این دو واژه، علاوهبر مفهوم انتزاعی در بافت زبانی، ماهیت ارجاعی گرفته و این امر، در «تدبیر شهداء» و «تدبیر خواجگان» به اوج میرسد. انعطافپذیری مفهوم تدبر دال بر سیالیت معنا دارد. از طرفی، بسط واژگانی تدبیر نسبت به تدبر بیشتر است. شبکه معنایی این مفهوم انتزاعی، در دوخوشه معنایی توافقی و تقابلی، و توسیع شمولی ومجازی نسبت به معنای مرکزی قرار دارد.
الهام بابلی؛ عباس اقبالی؛ علی نجفی ایوکی
چکیده
تفاوت نگاه اندیشمندان مسلمان در حوزه دانش بلاغت سبب شد تا نظریهپردازان با رویکردهای مختلف خود به تعریف مقولههای بلاغت بپردازند. تا جاییکه بلاغتدانان از یک مقوله بلاغی تعریفی متفاوت ارائه دادهاند. زمینهها و پیامدهای بعضی از این رویکردها در بلاغت عربی با جدایی بلاغت از ذوق ادبی و اتخاد رویکرد عقلگرایانه انکار ناپذیر است. ...
بیشتر
تفاوت نگاه اندیشمندان مسلمان در حوزه دانش بلاغت سبب شد تا نظریهپردازان با رویکردهای مختلف خود به تعریف مقولههای بلاغت بپردازند. تا جاییکه بلاغتدانان از یک مقوله بلاغی تعریفی متفاوت ارائه دادهاند. زمینهها و پیامدهای بعضی از این رویکردها در بلاغت عربی با جدایی بلاغت از ذوق ادبی و اتخاد رویکرد عقلگرایانه انکار ناپذیر است. در پرتو اهمیت مسأله که اختلاف در شیوه تحقیق دانشمندان حوزه بلاغت است، مقاله حاضر میکوشد به روش توصیفی – تحلیلی به مقایسه و نقد دیدگاه عبدالقاهر جرجانی (471 هـ) و فخر رازی (606 هـ) با تکیه بر رویکرد کلامی – فلسفی رازی در مبحث تقدیم و تأخیر با تأکید بر باب سلب عموم و عموم سلب بپردازد. نتایج بررسی حاکی از این است که دو بلاغتدان در تعریف عموم سلب هم عقیده و در سلب عموم تعریف یکسانی ارائه ندادهاند؛ به گونهای در نگاه کلی میتوان گفت که پیامد رویکرد کلامی – فلسفی رازی در ضعیف بودن استنباط او از کلام جرجانی نمایان است و علت آن، تناقضگوییهایی است که وی در تعریف دلالت التزامی دارد و اینکه در نفی عموم ملزم به پذیرش ذوق میشود که شالوده اصلی مبانی نظری جرجانی است، این روش او باعث شد از سلب عموم تعریفهای چندگانه و متناقضی داشته باشد. از سویی دیگر، آیاتی در قرآن وجود دارند که با نظر جرجانی در نفی شمول سازگاری ندارند.
روح الله صیادی نژاد؛ عباس اقبالی؛ الهام بابلی
چکیده
استعاره در رویکرد قدیمی و کلاسیک خود لفظ محور است و کارکردی زیبایی شناختی و هنری دارد و حضور آن فراتر از زبان ادبی نیست، درحالیکه نگاه به استعاره در زبانشناسی شناختی نگاهی مفهوم محور و نه لفظ محور است. جورج لیکاف و مارک جانسون آن را وسیلهای برای تفکر و اندیشه به شمار میآورند که در رفتارهای انسان از جمله رفتار زبانی وی جاری است. ...
بیشتر
استعاره در رویکرد قدیمی و کلاسیک خود لفظ محور است و کارکردی زیبایی شناختی و هنری دارد و حضور آن فراتر از زبان ادبی نیست، درحالیکه نگاه به استعاره در زبانشناسی شناختی نگاهی مفهوم محور و نه لفظ محور است. جورج لیکاف و مارک جانسون آن را وسیلهای برای تفکر و اندیشه به شمار میآورند که در رفتارهای انسان از جمله رفتار زبانی وی جاری است. مقاله حاضر میکوشد با توجه به مکتب ادبیات تطبیقی آمریکایی به واکاوی و تحلیل است استعارههای تصوری در دو سینیه بحتری و احمد شوقی بپردازد. نتایج بررسی حاکی از این است که دو شاعر با به کارگیری طرحوارههای تصوری سه گانه (حجمی، قدرتی و حرکتی) به خوبی توانستهاند، مفاهیم انتزاعی و مجرد را از طریق مفاهیم عینی، مفهوم-سازی نمایند. با تامل در دو سروده چنین استنباط میشود که الگوهای فرهنگی مشترکی مبنای طرح استعارههای مفهومی – تصوری آنان است، به طوریکه هر دو شاعر با استفاده از تجربیات روزانه و حوادثی که در پیرامون خود شاهد بودهاند، مفاهیمی غیر قابل لمس یا انتزاعی را توانستهاند به خوبی به تصویر بکشند. همچنین به کارگیری طرحوارههای سه گانه در سینیه بحتری علی رغم حجم پایین آن در مقایسه با سینیه احمد شوقی بیشتر و دقیقتر است.