الهام بابلی؛ عباس اقبالی؛ علی نجفی ایوکی
چکیده
تفاوت نگاه اندیشمندان مسلمان در حوزه دانش بلاغت سبب شد تا نظریهپردازان با رویکردهای مختلف خود به تعریف مقولههای بلاغت بپردازند. تا جاییکه بلاغتدانان از یک مقوله بلاغی تعریفی متفاوت ارائه دادهاند. زمینهها و پیامدهای بعضی از این رویکردها در بلاغت عربی با جدایی بلاغت از ذوق ادبی و اتخاد رویکرد عقلگرایانه انکار ناپذیر است. ...
بیشتر
تفاوت نگاه اندیشمندان مسلمان در حوزه دانش بلاغت سبب شد تا نظریهپردازان با رویکردهای مختلف خود به تعریف مقولههای بلاغت بپردازند. تا جاییکه بلاغتدانان از یک مقوله بلاغی تعریفی متفاوت ارائه دادهاند. زمینهها و پیامدهای بعضی از این رویکردها در بلاغت عربی با جدایی بلاغت از ذوق ادبی و اتخاد رویکرد عقلگرایانه انکار ناپذیر است. در پرتو اهمیت مسأله که اختلاف در شیوه تحقیق دانشمندان حوزه بلاغت است، مقاله حاضر میکوشد به روش توصیفی – تحلیلی به مقایسه و نقد دیدگاه عبدالقاهر جرجانی (471 هـ) و فخر رازی (606 هـ) با تکیه بر رویکرد کلامی – فلسفی رازی در مبحث تقدیم و تأخیر با تأکید بر باب سلب عموم و عموم سلب بپردازد. نتایج بررسی حاکی از این است که دو بلاغتدان در تعریف عموم سلب هم عقیده و در سلب عموم تعریف یکسانی ارائه ندادهاند؛ به گونهای در نگاه کلی میتوان گفت که پیامد رویکرد کلامی – فلسفی رازی در ضعیف بودن استنباط او از کلام جرجانی نمایان است و علت آن، تناقضگوییهایی است که وی در تعریف دلالت التزامی دارد و اینکه در نفی عموم ملزم به پذیرش ذوق میشود که شالوده اصلی مبانی نظری جرجانی است، این روش او باعث شد از سلب عموم تعریفهای چندگانه و متناقضی داشته باشد. از سویی دیگر، آیاتی در قرآن وجود دارند که با نظر جرجانی در نفی شمول سازگاری ندارند.
شهلا شکیبایی فر؛ محسن سیفی؛ علی نجفی ایوکی
چکیده
این پژوهش با روش توصیفی- تحلیلی به مطالعه تقابل و همبستگی عنصر زمان در قالب لایهای رمزگانی، با دیگر نظامهای نشانهای میپردازد. هدف از انجام این پژوهش کشف مهمترین نشانههای زمانی و چگونگی بازنمود آنها، همچنین بررسی کارکرد سایر سطوح دلالی در تبیین و پیشبرد این نوع نشانهها میباشد. یافتههای تحقیق بیانگر آن است که در ...
بیشتر
این پژوهش با روش توصیفی- تحلیلی به مطالعه تقابل و همبستگی عنصر زمان در قالب لایهای رمزگانی، با دیگر نظامهای نشانهای میپردازد. هدف از انجام این پژوهش کشف مهمترین نشانههای زمانی و چگونگی بازنمود آنها، همچنین بررسی کارکرد سایر سطوح دلالی در تبیین و پیشبرد این نوع نشانهها میباشد. یافتههای تحقیق بیانگر آن است که در نمایشنامه مهرج، زمان به عنوان یک زیررمزگان اجتماعی نقش بسیار مهمی را درشناسایی استعدادهای نهفته متن، مفاهیم ثانویه و ایدئولوژی حاکم بر آن ایفا نموده و دارای ارتباطی تنگاتنگ و معنادار با لایههای دلالی دیگر میباشد، از سویی زمان در آن لایهها تاثیرگذار است ، از سوی دیگر شبکه گستردهای از سطوح متنی همچون مکان، شخصیت پردازی، کشمکش و کنش به شکل صریح و ضمنی بر مفهوم زمان دلالت میکند. همچنین در فضای نمایش نوعی زمان غیرخطی و گسستهنما حاکم است که در نتیجه آشفتگی جهان امروز، تناقض و قاعده گریزی هنجارهای فرهنگی اجتماعی به وجود آمده است.
علی نجفی ایوکی؛ سعیده حسن شاهی
چکیده
ساختار یک نمایشنامه و شخصیتهای آن دو عنصر درهم تنیدهاند که با تغییر یکی، دیگری نیز تغییر میکند. نقش شخصیت آن است که ویژگیها و امکانات ظاهری افراد که توجیه کننده اعمال و تصمیمات آنهاست وارد نمایشنامه کند. این مهم به انجام نمیرسد مگر با کاربست شگردهای شخصیتپردازی. پژوهش حاضر برآن است تا با توجه به تعاریف شخصیت و اصول شخصیتپردازی ...
بیشتر
ساختار یک نمایشنامه و شخصیتهای آن دو عنصر درهم تنیدهاند که با تغییر یکی، دیگری نیز تغییر میکند. نقش شخصیت آن است که ویژگیها و امکانات ظاهری افراد که توجیه کننده اعمال و تصمیمات آنهاست وارد نمایشنامه کند. این مهم به انجام نمیرسد مگر با کاربست شگردهای شخصیتپردازی. پژوهش حاضر برآن است تا با توجه به تعاریف شخصیت و اصول شخصیتپردازی از دیدگاه منتقدان ادبی، یکی از مهمترین آثار نمایشی عرب با عنوان «شهرزاد» را با روش توصیفی ـ تحلیلی مورد واکاوی قرار دهد. در این راستا ابتدا به نام شناسی شخصیتها میپردازد و سپس شخصیتها را در دو تقسیم بندی جداگانه تحلیل میکند و در پایان به شگردهای شخصیتپردازی توجه مینماید. شخصیتهای این نمایشنامه از نظر نامشناسی در دو دسته شمایلی و نمادین جای میگیرند و از نظر نوع و جنس، شخصیتها در دو گروه کروی و مسطح درباره شگردهای شخصیت پردازی نیز توفیق حکیم از دو تکنیک نویسندگانه و نقشوارهای بهره برده که هر یک از این دو ترفند را به صورت صریح و ضمنی به کاربرده است و در آن به کاربست دیالوگ، کنش و کشمکش را به عنوان عنصری جوهری پرداخته است.
علی نجفی ایوکی؛ طاهزه تازه مرد
دوره 4، شماره 11 ، خرداد 1392، ، صفحه 241-220
چکیده
هنجارگریزی یکی از شگردهای مطرح در نظریههای نقد فرمالیستهای روس است که در تعریفی ساده میتوان آن را خروج از زبان معمول و معیار دانست. بهرهگیری از این ترفند بیانی به آفرینش زیبایی و پویایی سخن میانجامد و در نهایت سبب توجه دوچندان مخاطب به متن میگردد. شاعرانی که چیره دستترند افزون بر اینکه میکوشند به مفاهیم و معانی ...
بیشتر
هنجارگریزی یکی از شگردهای مطرح در نظریههای نقد فرمالیستهای روس است که در تعریفی ساده میتوان آن را خروج از زبان معمول و معیار دانست. بهرهگیری از این ترفند بیانی به آفرینش زیبایی و پویایی سخن میانجامد و در نهایت سبب توجه دوچندان مخاطب به متن میگردد. شاعرانی که چیره دستترند افزون بر اینکه میکوشند به مفاهیم و معانی تازه روی آورند، توجهی ویژه نیز به ساختار و زبان شعری خود دارند تا بتوانند ضمن دور شدن از زبان معمول، توانمندی بیانی خود را به رخ مخاطب بکشند، با این باور که اندیشههای تازه گرچه ممکن است در قالب زبان معمول و هنجار، گفتنی و دریافتنی باشند، با اینهمه ممکن است غبار عادت بر واژگان، تعابیر، تصاویر و ساختار شعری بنشیند و از توجه مخاطب به متن بکاهد. شاعران پیشگام معاصر عرب با جریان نوگرایی، به نوآوری در مفاهیم و زبان شعری روی آوردند که در این میان صلاح عبدالصبور(1981-1931م) شاعر معاصر مصر از جملة آنان است. این شاعر علاوه بر اینکه در حوزة مفهومِ شعری برجستگی دارد، در حوزة زبان و بیان شعری نیز توجه منتقدان ادبی را به خود جلب کرده است. به تحقیق باید گفت که وی کوشش کرده است تا از فرایند خودکاری زبان شعری بپرهیزد و به تکرار مکرر زبان پیشینیان نپردازد تا از این رهگذر به هنری شدن سخن و تأثیرگذاری بیشتر آن بر خواننده کمک کند و شعری به او ارائه دهد که برجستگی زبانی و تأثیرگذاری مشخصة اصلی آن است. لذا بهرهگیری از شگرد هنجارگریزی توسط شاعر، بُعد زیباشناختی متن را دوچندان کرده است.